در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

خودت را امتحان کن

قسمت سیزدهم         خودت را امتحان کن

گفتیم که فرستادن ارتعاشات مثبت،راه را برای رسیدن به خواسته هایت هموار می کند.برای اینکه حالات مثبت را با دیگر حالات مقایسه کنیم مثالی می زنم.این حالتها را با هم مقایسه کن.

1- حالت سر خوشی - این حالت زمانی به تو دست می دهد که در بالاترین سطح انرژی مثبت قرار بگیری.مثلا" احساس می کنی که با یک اتومبیل شیک و عالی در بزرگراه به سوی مقصدت در حرکتی و از رسیدن به مقصد اطمینان کامل داری چون همه چیز بر وفق مراد است و هیچ مانعی هم بر سر راهت وجود ندارد.

2 – حالت آزردگی – این حالت وقتی به وجود می آید که انسان در حالت بلاتکلیفی است و نمی داند چه می خواهد. گاهی افکار مثبت به ذهنش می آید و زمانی هم با افکار منفی،دچار یاس و نا امیدی می شود.این حالت مانند این است که سوار اتومبیل نیمه مستعملی شده ای و در جاده ای باریک و پر از ترافیک رانندگی می کنی.در این شرایط،تا می خواهی سرعتت را به حد مطلوب برسانی،ماشین های دیگر مانع تو می شوند و ناچاری ترمز کنی.

3 – حالت فراتر از آزردگی – این حالت زمانی پدید می آید که در یاس و نا امیدی کامل هستی و هیچ امیدی به بهبود شرایط موجود نداری.این حالت بیانگر زمانی است که شخص در اوج ارسال ارتعاشات منفی است.مانند ماشین فرسوده ای که بدون ایمنی و سوخت کافی، در حال حرکت در جاده ای پر از سنگلاخ است و هر لحظه این امکان وجود دارد که یا نقص فنی پیدا کند، یا سوختش تمام شود و یا پنچر شود. در صورت بروز هر یک از حالات، این اتومبیل به زودی از حرکت باز می ماند و دیگر قادر به ادامه ی راه نخواهد بود.

حالا با توجه به این مثال، تو باید ببینی در کدام گروه جا می گیری.نا گفته نماند حتی کسانی هم که در گوه 3 قرار میگیرند نباید نا امید شوند چون به روشهایی که گفته شد یا از این پس گفته می شود اگر با دقت و پشتکار عمل شود، می تواند هرکسی را از آن وضع نجات دهد و به گروه اول برساند. باید تصمیم قاطع بگیری و باور کنی که این کار شدنی است.

در اینجا، جدولی را طراحی کرده ام که به تو کمک می کند تا یک ارزیابی مشخصی از کارهای روزانه ات داشته باشی.به خودت نمره بدهی و در آخر هفته ببینی در چه موقعیتی قرار داری ودر کدام بخش نیاز به تمرین و توجه بیشتر داری؟

در این جدول، نمره ها بین 0 تا 3 در نظر گرفته شده به این ترتیب که نمره 3 برای فعالیت خیلی خوب – 2 برای فعالیت خوب – 1 برای فعالیت متوسط و 0 برای عدم فعالیت در نظر گرفته شده.

نوع خواسته      شنبه 1/9   یکشنبه 2/9  دوشنبه 3/9  ...........  جمعه 7/9     جمع کل

 

پول فراوان           3                 3              3         ...........        3             21   

  روابط عالی       3                 2              2        ...........         1             17

............             "                "               "         "       "          "               "

برای  به دست آوردن نتیجه بهتر، سعی کن اول خواسته های زیادی را در آن ننویسی تا بتوانی در طول روز ،برای هرکدام انرژی مثبت بیشتری بفرستی.

دوم اینکه سعی کن از خواسته های آسان که با باورهایت همخوانی دارد شروع کن.معمولا" این خواسته ها چون زود عملی می شوند احساس خوبی به تو می دهند و باور می کنی بقیه خواسته هایت هم به همین روش قابل دستیابی هستند.

درپایان هفته با نمره روز جمعه،اگر جمع نمراتت برای هر خواسته از 18بالاتر بود عملکردت در مورد آن خواسته عالی بوده.اگر بین 18- 15 بود خوب و اگر بین 15- 12 بود متوسط و اگر کمتر از 12 بود غیر قابل قبول می باشد.

اگر خواسته کوچکی را مطرح کردی و به آن رسیدی،نمره آن روز را به جای 3 باید 20 بگذاری و نتیجه در پایان هفته به جای خیلی خوب، فوق العاده است.تلاش کن همیشه فوق العاده باشی.

تمام خواسته هایی را که به دست می آوری در یک دفترچه یادداشت کن و هر چند روز یکبار آنها را بخوان تا انرژی بیشتری پیدا کنی.

دوستی می گفت،مدت دو سال بود شرایط زندگیم بسیار بد بود.طوری که بعد از سالها تجارت،کارگر ساختمان شده بودم.زن و بچه ام در شهرستان زندگی می کردند و درآمدم به قدری کم بود که به سختی می توانستم مبلغی را برای خرج زندگی آنها بفرستم.در این زمان با قانون جذب آشنا شدم و چند کتاب هم در این زمینه خواندم ولی هیچ اتفاق چشمگیری در زندگیم رخ نداد.پسرم برای انجام کاری به تهران آمده بود و دیگر نمی توانست به منزل برگردد چون حتی نمی توانستم کرایه برگشت او را تهیه کنم.تمام داراییم چند بلیت اتوبوس خط واحد بود و یک اسکناس دویست تومانی.

در این موقع یکی از دوستان قدیمی به من زنگ زد و گفت که می خواهد مرا ببیند. با این که هیچ تمایلی به این کار نداشتم ولی اجبارا"پذیرفتم.بعد از ظهر با اتوبوس به دیدن او رفتم. در راه از شدت ناراحتی با خودم و خدا حرف می زدم.می گفتم،خدایا من چه گناهی کرده ام که باید اینطور جواب پس بدهم؟آیا همه چیزهایی که در این کتابها نوشته شده دروغ است؟ چرا من الآن نباید صدهزارتومان داشته باشم که بتوانم برای خانواده ام خرجی بفرستم؟ و...

وقتی به مقصد رسیدم احساس آرامش می کردم چون به نظرم می آمد که خدا حرفهایم را شنیده است.به طرف محل قرار حرکت کردم.حدود پنجاه قدم رفته بودم که ناگهان باد ملایمی وزید و در ارتفاع نیم متری زمین،یک برگ تراول چک را دیدم که با باد به طرفم آمد و جلو پایم روی زمین افتاد.اطرافم را نگاه کردم،کسی را ندیدم.چک را برداشتم.( صد هزار تومان.دقیقا" همان مبلغی که آرزو کرده بودم.)به راهم ادامه دادم و به دیدن دوستم رفتم.بعد از احوال پرسی او به من گفت می خواهم تو را برای یک ماموریت کاری به شهرستان بفرستم.گفتم،حاضرم.مقداری در مورد نحوه کار توضیح داد و بعد چهارصد هزارتومان از کیفش درآورد و گفت،این پول هم برای خرج راه و خانواده ات. وقتی مستقر شدی برایت به اندازه کافی پول حواله می کنم.از شادی در پوستم نمی گنجیدم........

آیا این رویداد شبیه یک معجزه نبود؟

ادامه دارد.......

نظرات 1 + ارسال نظر
مرضیه سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:28 ب.ظ

موفق باشید انشا الله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد