تلقین(1)

قسمت شانزدهم     تلقین(1)

تلقین یعنی مراحلی که،ایده ها و اندیشه های خاصی رابه ذهن خود وارد و در آنجا ثبت می کنیم و ضمیر باطن،با استفاده از این داده ها،در آینده نتایجی را به ما می دهد.تلقین ممکن است آگاهانه یا از روی ناآگاهی باشد.

تلقین آگاهانه زمانی انجام می شود که شما به منظور خاصی یک سری اطلاعات را مثلا" به وسیله ی جمله های تاکیدی وارد ذهن خود می کنید.ضمیر باطن اصلا کاری به اینکه این مطالب راست یا دروغ هستند ندارد.آنچه شما به خود تلقین می کنید ضمیر باطن در خود ضبط می کند و در مواقع لازم، از آن استفاده می نماید.مثلا:با تلقین به خود می شود از شر عادتهای بد، مثل ترس بی مورد و واکنش های منفی دیگر خلاص شد.پس خود تلقینی یعنی،مطالب مشخص و معین و محدودی را به ذهن خود القاء نماییم.تلقین ناآگاهانه ممکن است از طرف خود شخص  یا از طرف دوستان-اطرافیان-والدین و...انجام پذیرد.

هر کس از دوران کودکی،تحت تاثیر تلقینات منفی قرار می گیرد و بدون آنکه متوجه باشد آنها را می پذیرد.مثلا جملاتی شبیه،تو در زندگی چیزی نمی شوی- تو عرضه ی این کار را نداری- تو همیشه اشتباه میکنی- زندگی خیلی سخت است و...

بعد از رسیدن به سن بلوغ اگر نتوانی این تلقینات سوء را از خود دور کنی،یقین داشته باش که این پیام ها در ضمیر باطن جاگیر می شوند و مانع موفقیت تو در زندگی فردی و اجتماعی خواهد شد.پس با استفاده از روشهای خود تلقینی می توان از اثرات مخرب این نوع تلقین ها خلاص شد.

به هر پیشنهادی که جنبه ی تلقینی دارد نباید روی خوش نشان داد و آن را پذیرفت. پس درباره ی آنچه به شما گفته می شود تامل و اندیشه کنید و گفته هایی را که بیشتر جنبه ی تبلیغاتی،منفی و مخرب دارد،دور بریزید و ذهنتان را از هر گفته ی نا خوشایند پاک کنید.بعضی تلقینات که در بعضی جوامع انجام می شود به منظور رام کردن افراد و استفاده یا سوء استفاده از آنها می باشد.تلقین های دیگران زمانی موثر واقع می شود که توسط شخص پذیرفته شود.شرط اصلی در این کار،رضایت باطنی شخص است که پس از پذیرش تلقین،در ضمیر باطن جای می گیرد و جزیی از اندیشه های فرد می شود و تا آخر عمر با او خواهد بود.ولی به یاد داشته باشید در رد یا قبول این تلقینات،انتخاب نهایی با شماست.

ضمیر باطن انسان،سرشار از عقل و درایت است و هرگز بحث و جدل نمی کند.مثلا هیچوقت نمی گوید من این پیام را انجام نمی دهم یا زمانی که شما از وضع زندگی خود شکایت می کنید و می گویید،من از عهده ی این شغل بر نمی آیم- پارتی و پشتیبان ندارم-پیر شده ام و از من گذشته و...در واقع این خود شما هستید که در برابر خوشبختی خود مانع ایجاد می کنید و ناتوانی و ضعف را به سوی خود می کشانید.در نتیجه عقل و هوشی که در ضمیر باطن وجود دارد اعتراف می کند که قادر به حل مشکلات شما نیست و از همینجاست که با انواع و اقسام ناراحتی های روحی و جسمی روبرو می شوید و آرامش و آسایش خود را از دست می دهید.            

 در باره چگونگی استفاده از تلقین مثبت، اتفاقی را که برایم افتاده برایتان بازگو می کنم.

من معمولا" در زمستان همیشه سرما می خوردم و مدتها طول می کشید تا حالم خوب شود.دو سال پیش به خود گفتم،من اصلا" سرما نمی خورم و این بیماری در فرهنگ لغاتی که من دارم تعریف نشده.هرجا و هرکس از سرماخوردگی صحبت می کرد،من همان جملات را تکرار می کردم و واقعا" با خودم کنار آمدم که این بیماری وجود ندارد.

زمستان از راه رسید و برف زیادی هم بارید. همه به من می گفتند،وقت بیرون رفتن از خانه،از کلاه- شال و لباسهای گرم بیشتری استفاده کنم.ولی من اساسا" عادت به استفاده از این لباسها ندارم ،به همین خاطر فقط یک گرمکن می پوشید م و بیشتر وقتها هم با کفش معمولی از میان برفها می گذشتم. همه می گفتند تو چنان سرما می خوری که چند روز بستری خواهی شد .من هم می پرسیدم ،در باره چه صحبت می کنید؟

خوشبختانه در این مدت مشکلی پیش نیامد.در یکی از روزهای سرد؛ من باید برای شرکت در مراسمی، به بهشت زهرا می رفتم.هوا به شدت سرد بود. یخبندان شدیدی بود و باد سردی هم می وزید.همه شرکت کنندگان لباسهای زیادی پوشیده بودند و بعضی ها فقط چشمهایشان معلوم بود.من هم مثل همیشه لباس پوشیده بودم. هرکس به من می رسید می گفت تو چطور با این لباسها آمده ای؟منهم با اینکه خیلی سردم بود می خندیدم.فردای آن روز شنیدم،با اینکه همه لباسهای گرم پوشیده بودند، چند نفر از آنها سرما خورده بودند.من تا امروز هنوز روی حرف خودم هستم وخوشبختانه نتیجه هم گرفته ام.

ادامه دارد.....