ایمان

قسمت بیست و پنجم        ایمان

تا کنون در این سلسله مقالات در بارهء مقوله های مختلفی صحبت شده که بعضی از آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند.اگربه یافته هایی که بشر در این زمینه هابه آنها دست یافته درست عمل شود،این مقوله ها می توانند راهگشای همهء مشکلات باشند.از جمله این مقوله ها می توان ایمان اشاره کرد.

ایمان به باوری گفته می شود که هیچ شک و تردیدی در آن راه نداشته باشد و همطراز یقین است.مثلاّ همه ایمان و یقین دارند که پس از پایان روز،شب می شود و هر کس خلاف آن را بگوید یا او را مسخره می کنند،یا برای حرفش اهمیت قائل نمی شوند.همهء ایمانها جنبهء جهان شمول ندارند وممکن است به فرقه، گروه،قوم، ملت یا.....محدود شوند.

هرکس بر حسب تفکر – میزان سواد – معلومات- علایق – فرهنگ و آداب و رسوم خود،گرایشهای مادی و معنوی خاصی پیدا می کند که بر اساس این دیدگاه در بارهء فرد در جامعه و زندگی و جهان و غیره،نظریاتی را ابراز می نماید وگاهی هم این نظریات را با کسی در میان نمی گذارد و افکار و عقایدش را برای خودش نگاه می دارد.پس میتوان ایمان را حاصل تبلور اندیشه های شخص که بر حسب نیروی باطن در مراحل مختلف زندگی جلوه های متفاوتی پیدا می کنند تعریف و ارزیابی کرد.

مثال ساده ای بگویم:اگر شما از چیزی می ترسید و احتمال می دهید که از طریق آن ممکن است صدمه ای به شما وارد شود،این امر حاصل اندیشه های خودتان است که شما را به این باور رسانده است در صورتی که فرد دیگری پیدا می شود که از چیزی که شما می ترسید هیچ واهمه ای ندارد.حتماّ شما هم می دانید در دنیا کسانی هستند که به سحر و جادوایمان قلبی دارند و نتیجه هم می گیرند.

همانگونه که قبلاّ هم گفته شد،عده ای بر این باورند که دعایشان مستجاب می شود و با غرور به این موضوع اشاره می کنند و در ست هم می گویند.این دسته از افراد شاید بدون اینکه خودشان هم بدانند،وقتی دست به دعا بر می دارند از نیروی باطنی خود یاری می گیرند و از او می خواهند از قدرت بیکران خویش استفاده نماید و خواسته اش را برآورده کند.همین ایمان و اندیشه امید بخش سبب می شود که تمام تردید ها از بین بروند.آنگاه احساس می کند که جهان پیش چشمش روشنترشده است.در این زمان است که بخاطر باور قلبی و ایمان راسخ،راه حل های تازه ای به نظرش می رسند واین راه حلها سبب دگرگونی در زندگیش می شوند.

ایمانی که در اینجا از آن سخن می گوییم،رابطهء متقابل ضمیر آگاه و ضمیر باطن را بر ما آشکار می سازد.این دو پدیدهء درونی باید دست به دست یکدیگر بدهند و به کمک هم،افکار مزاحم را از ذهن بیرون کنند تا به جای آن بذر شادی و امید بکارند.اعتقاد عینی شما هرچه باشد( چه مثبت و چه منفی ) در نهایت،توسط تلقین ،تحت کنترل قرار می گیرد و به آرزویتان جامهء عمل می پوشد.

برای روح انسان زمان و مکان مفهومی ندارد.روح بشر در همه جا حاضر و ناظر است ومی تواند به همه جا برود.خواسته ای را که شما با دعایتان طلب کردید،حرکت آگاهانه اندیشه شماست و به همان اندازه که آرزوی سلامتی و رفاه و آسایش او را می کنید،یقین داشته باشید این خواستتان برآورده خواهد شد و نتایج دلخواهتان را به دست می آورید.