قسمت سی و
نهم خواب و رویا (۲)
------------------------------------
دکتر مورفی ،اتفاقی را که سالها پیش برای یکی از دوستانش رخ داده، از زبان او
بدین شرح نقل می کند:
صاحبان یکی از شرکت های بزرگ که خارج از محل
سکونتم بود شغلی را به من پیشنهاد کردند.حقوق و مزایای شغل جدید دو برابر شغل
فعلیم بود اما به خاطر دوری راه ،دچار تردید شده بودم و نمی دانستم چه
کنم.به همین خاطر هنگام شب قبل از اینکه به خواب بروم این جملات را
گفتم :( هوش خلاقه ضمیر باطنم
راه درست را نشانم خواهد داد.گرایش آن همیشه به سوی زندگی است و موجب می شود که
من تصمیم درست را بگیرم چون او جز خیر و صلاحم چیزی نمی خواهد.من هم برای تصمیم
و تدبیر او ارزش قائلم .)
چند بار جملات بالا را تکرار کردم تا به خواب
رفتم.صبح که از خواب بیدار شدم فکری به ذهنم رسید که به من می گفت:نباید این
پیشنهاد را قبول کنم.فکری را که ضمیر باطنم به من القاء کرده بود کاملاْ درست
بود چون آن شرکت چند ماه بعد ورشکست شد.
ضمیر آگاه فقط می تواند در مورد قضایایی که
عینی و قابل لمس است حکم صادر کند.اما نیروی استعداد و مکاشفه ضمیر باطن
قادر است آینده را هم پیش بینی کند.همانگونه که در باره شرکت مذکور ورشکستگی را
به درستی پیش بینی کرده بود.
این بار دکتر مورفی اتفاقی را که برای
خودش افتاده بدین شرح بیان می کند:
سالها پیش در جریان جنگ دوم جهانی
پیشنهاد خوبی در زمینه تبلیغات در شرق جهان به من داده شد.من برای تصمیم گیری به
ضمیر باطنم مراجعه کردم و نظر مشورتی آن را جویا شدم و پرسیدم:
( ای هوش بیکران که در وجود منی و از همه چیز
خبر داری.از تصمیم خود،در بارهء پیشنهادی که به من شده مرا هم مطلع کن.من به
موقع از جواب تو آگاه خواهم شد.)
|