مشکلات زندگی

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی افتاد توی یک چاه بدون آب. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون آورد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و  مردم روستا تصمیم گرفتند  چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد. 

مردم با سطل  روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای  روی بدنش را می تکاند و زیر پاش می ریخت و وقتی خاک زیر پاش بالا می آمد سعی میکرد برود روی خاک ها .

  روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و بیرون آمد .

مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما دو اتنخاب داریم: اول اینکه اجازه دهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود