در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

من چه کسی هستم؟؟ ( من که هستم؟؟)

من چه کسی هستم؟؟ ( من که هستم؟؟)

 

برای آن که بتوانیم از قوانینی که بر جهان هستی حاکم است بهره درست و کافی ببریم باید ابتدا خودمان را بشنا سیم و از خودمان بپرسیم من که هستم؟ یا من چه هستم؟( من عرف نفسه فقد عرف ربه).

اگر کسی از من بپرسد، تو که هستی ؟ اولین جواب من این است که: من محمد علی هستم . اما واقعا" من محمد علی هستم ؟ خیر.من  محمد علی نیستم زیرا محمد و علی دو کلمه هستند و این دو کلمه(من) نیستند بلکه اسم من هستند.من به خودم نگاه می کنم و می گویم پس من این بدن هستم. اما واقعیت این است که من این بدن هم نیستم. ایا شما هرگز شنیده اید که کسی به محل کار خود تلفن بزند و بگوید : امروز بدن من به سر کار نمی اید؟ شما هرگز نشنیده اید که کسی بگوید من دست هستم.بلکه ما می گوییم: اسم من.دست من.شغل من. بدن من و......... این چیزهایی است که ما داریم ولی اینها خود ما نیستند. بارها شنیده ایم که می گویند :پیکر فلان کس فردا از فلان مکان تشییع می شود.نمی گویند خود او را تشییع می کنند.

پس ما در می یابیم وجود اصلی ما فیزیکی نیست که قابل بوییدن و لمس کردن باشد.در حقیقت من یک روح هستم که برای مدتی در این قالب فیزیکی یعنی جسم ظا هر می شویم و بخش اصلی وجود ما را روح تشکیل می دهد. من به وسیله روح خود این توانایی را پیدا می کنم که بتوانم چیزهایی را که می خواهم از طریق ذهن خود به بدنم دیکته کنم.

در جهان هستی قانونی به نام قانون جاذبه حکمفرماست. این قانون همیشه در حال فعالیت است و هیچگاه متوقف نمی شود.هر چه در زندگی شما وجود دارد شما ان را به زندگی خود جذب کرده اید.این قانون هستی است و شما با اگاهی از این قانون و شناخت آن می توانید بنشینید و دیکته کنید که چه چیزی وارد زندگیتان بشود. اما واقعا" چگونه این اتفاق می افتد؟

ما به وسیله روح خود به کل هستی و خرد لایتناهی پیوند می خوریم. روح ما دارای ارتعاشاتی است که این ارتعاشات ارتباط ما را با کل هستی برقرار می کند. پس روح واسطه بین جسم و کل هستی است. این ها یک حادثه نیست بلکه یک قانون است. در حقیقت ما در اقیانوس بیکرانی از ارتعاشات زندگی می کنیم.  همه چیز در حال حرکت و تاثیر گذاری بر روی یکدیگر است.

هیچ چیز در حال سکون نیست.( هر چند به ظاهر بعضی چیزها ساکن به نظر می رسند.) انیشتین می گوید: تا چیزی حرکت نکند هیچ اتفاقی نمی افتد.این ارتعاشات با سرعتهای مختلف نقل مکان می کنند.خوب است در اینجا یادی هم از ملا صدرا فیلسوف بزرگ قرن یازدهم بکنیم که در تبیین حرکت جوهری می گوید : همه چیز در عالم هستی در حال حرکت است.هیچ چیز ساکن نیست. همه این حرکتها به سوی مبدا است که در نهایت همه این حرکتها یکی می شوند و به خدا منتهی می گردند.

این ارتعاشات را در یک جمع بندی کلی می توانیم به دو دسته تقسیم کنیم: 1- ارتعاشات مثبت  2- ارتعاشات منفی.

ما از این ارتعاشات برای توصیف حالتهای درونی خود استفاده می کنیم.شما بارها و بارها شنیده اید که کسی می گوید الان سرحال نیستم یا حال خوشی ندارم. این گفته بیانگر این حقیقت است که شخص مذکور در حال جذب ارتعاشات منفی است.شخص دیگری می گوید من الان احساس خیلی خوبی دارم و در اصل بیان می کند که روی ارتعاشات مثبت قرار دارد. وقتی شما روی ارتعاشات منفی قرار دارید تمام چیزهایی را که به سوی خود جذب می کنید منفی است و وقتی با ارتعاشات مثبت سر و کار دارید موقعیت های خوب را به زندگی خود می کشید.

بیایید لحظه ای به این مسئله دقیقتر نگاه کنیم.بدن ما دارای یک ساختار مولکولی با ارتعاشات بسیار قوی است. ذهن ما در حال حرکت است و این حرکات را به بدن ما دیکته می کند و بدن این حرکات را ظاهر می سازد. اما باید به این نکته توجه داشت که ما از این توانایی برخورداریم که اندیشه های درون ذهنمان را خودمان انتخاب کنیم و انرا سازماندهی نماییم. با جمع اوری این اندیشه ها ایده ای را خلق کنیم. ما می توانیم تصاویری را در ذهنمان مجسم کنیم و انها را به وسیله این ارتعاشات به تمام هستی بفرستیم.وقتی من به چیزی به صورت ارادی فکر می کنم در اصل در حال کنترل این ارتعاشات هستم و چیزهایی که به زندگیم جذب می شوند خودم.

انتخاب میکنم و نمی گذارم هر فکر بیهوده ای به ذهنم وارد شود. حال اگر من خواستار ثروت باشم باید انرا مجسم کنم و ببینم که وارد زندگیم می شود یا این که تجسم کنم روابط اجتماعیم روز به روز بهبود می یابدو........  تصوراتی که اکنون در ذهن من می گذرند دیر یا زود در زندگیم ظاهر خواهند شد. شما اگر به تاریخ مراجعه کنید و سرگذشت بزرگان را مطالعه نمایید خواهید دیدکه همه انها در یک نکته با یکدیگر هم عقیده بوده اند و می گفتند: شما ان چیزی خواهید شد که به ان فکر می کنید. چرا اینگونه است؟ زیرا ما می توانیم افکارمان را مدیریت کنیم و با جمع اوری افکار خوب و متعالی در ذهنمان یک ایده بسیار عالی بسازیم و به عکس با جمع کردن افکار بد در ذهنمان یک ایده بد یا مخرب پدید اوریم.

وقتی شما به این درجه از اگاهی برسید که بدانید خودتان معمار زندگیتان هستید انگاه می توانید از خودتان بپرسید واقعا" چه میخواهید؟ چه ارزویی دارید؟ چه نوع سلامتی را دوست داری؟ چه نوع تجارتی را می پسندید؟ واقعا" اینگونه است.وقتی شما به این نقطه برسید دیگر چیزهایی را که در هماهنگی با شما نیستند جذب نخواهید کرد.اگر شما خواهان سلامتی-ثروت-شادی-روابط خوب و ارزوهای دیگر هستید از همین الان شروع کنید و ذهن خود را با این افکار برنامه ریزی نمایید و سعی کنید این افکار را به صورت دایم و همیشگی در ذهن خود نگهدارید.

بیایید ان عالمی را که دوست دارید در ان زندگی کنید در ذهن خود مجسم کنید و پدید بیاورید. با این کار افراد و شرایطی را که با خواسته های شما هماهنگ هستند جذب می کنید ودنیای ایدال خود را می سازید. این پدیده در تمام جهان قابل اجرا است و نتایج یکسان به دست می دهد.  

ادامه دارد...

مقدمه

 مقدمه:

  

همانگونه که می دانید بشر از ابتدای خلقت تاکنون همواره تلاش کرده است تا راههایی را برای رسیدن به رفاه و خوشبختی پیدا کند و تلاش تمامی محققان و دانشمندان نیز تا به امروز بر این اصل استوار بوده تا از مشکلات انسانها بکاهند و راههایی را برای سعادت و رفاه بشر بیابند . علاوه بر آن هر فرد در طول زندگی خود تلاش می کند که به خوشبختی ، سعادت و آرامش برسد. البته تعریف خوشبختی از دیدگاه افراد مختلف ، متفاوت است و هر کس خوشبختی خود را در یک چیز می بیند اما راههای دستیابی به این ایده و آرزو یکسان است.

هدف از نوشتن این مقاله و مقاله هایی که در آینده در پی خواهد آمد این است که با استفاده از تحقیقاتی که به عمل آمده ، راههایی عملی و کاربردی به شما ارائه شود تا شما خوانندگان عزیز با بهره گیری از آن بتوانید شاهد خوشبختی را در آغوش بکشید.

ممکن است شما خوانندگان عزیز هم در این زمینه مطالعه داشته باشید و فکر کنید پاره ای از مطالب تکراری است و تاثیری در زندگی ندارد ، اما نکته مهم این است که آیا شما مطلبی را که مطالعه کرده اید درک کرده اید یا آنرا بصورت داستان خوانده و پس از پایان کتاب ، بدون انجام هیچ کاری آنرا فراموش کرده اید . نکته دیگر اینکه این مطالب تا حد امکان به زبان ساده و با شاهد و مثال عنوان می شود تا شما بتوانید آنها را به کار ببندید و از مواهب آن برخوردار شوید. در این میان سعی می شود از میان مثالهایی که در زبان و ادبیات فارسی نیز وجود دارد استفاده شود.

دانستن این مطلب و به کارگیری آن برای همه ، به ویژه جوانان جویای نام و خواهان پیشرفت بسیار مفید است. مهم نیست که آرزوی شما چقدر بزرگ باشد ، مهم آن است که شما بخواهید به این هدفها در زندگیتان برسید. همچنین در نظر است با نوشتن خاطراتی که برای خودم یا کسانی که در این راه به نتیجه رسیده اند شواهد زنده ای برای خوانندگان عزیز نقل شود تا درک و به کارگیری مطالب را روان تر و آسانتر کند.

چناچه در ارتباط با مطالبی که نوشته می شود سئوالی برای شما پیش آید در بخش پرسش و پاسخ که در پایان هر مقاله خواهد آمد سعی می شود در حد توان پاسخی مناسب ارایه شود. به یاد داشته باشید خواندن این مطالب به ترتیب توالی و به کار بستن آنها ، برای دستیابی موفقیت در درجه اول اهمیت است.

مشکلات زندگی

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی افتاد توی یک چاه بدون آب. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون آورد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و  مردم روستا تصمیم گرفتند  چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد. 

مردم با سطل  روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای  روی بدنش را می تکاند و زیر پاش می ریخت و وقتی خاک زیر پاش بالا می آمد سعی میکرد برود روی خاک ها .

  روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و بیرون آمد .

مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما دو اتنخاب داریم: اول اینکه اجازه دهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود