در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

قسمت چهاردهم منظم کردن اهداف

قسمت چهاردهم     منظم کردن اهداف

در این فصل شما با الگوئی آشنا می شوید که با بهره گیری از آن می توانید اهداف خود را نظم داده و در چارچوب اجرا قرار دهید و آمادگی لازم را برای این سفر در خود به وجود بیاورید.

الگوئی که در این فصل ارائه می شود، سیستم پنج گام نام دارد که به تفصیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

1- مشخص کردن چارچوب دقیق عملکرد یا رفتار

در این مرحله، محدودۀ اجرای عملکرد خود را به طور دقیق و روشن تعیین کنید. فضا هائی را در نظر بگیرید که قابل سنجش و اندازه گیری باشند و بتوانند کانون توجه قرار گرفته و فعالیت هایتان را متمرکز کنند.

2- ثبت و یادداشت عملکرد یا رفتار

پیش از تعقیب هر هدفی، وضعیت کنونی خود را نسبت به آن مشخص کنید. برای این کار، به گردآوری سوابق، آمار و ارقام نیاز دارید. مثلاً اگر هدف شما کاهش وزن است در آغاز باید روی ترازو بروید و وزن فعلی خود را ثبت کنید و آن را مبداء کار خود قرار دهید. از این نقطه است که می توانید عملکرد و رفتار خود را زیر نظر گرفته و میزان پیشرفت خود را بسنجید.

3- سهیم کردن دیگران

این بخش، اهمیت ویژه ای دارد و بدین مفهوم است که دنبال کردن یک هدف نیاز به حمایت و پشتیبانی دارد، بدین منظور از دوستان، خویشاوندان دلسوز و افرادی که به شما توجه دارند در راه رسیدن به هدف، تقاضای یاری کنید.

وقتی هدفی را دنبال می کنید فکر نکنید که می توانید به تنهائی یکه تاز میدان باشید و همۀ کارها را خودتان انجام دهید. پس، از افرادی که به شما علاقمندند تقاضای کمک بگیرید. به راستی با دوری از دیگران و در لاک خود فرو رفتن، چه جهنمی به وجود می آید. و با دوستی با دیگران و همکاری با یکدیگر، چه بهشتی می توانیم بسازیم.

4- هدایت و راهنمایی

وقتی می خواهید هدفی را دنبال کنید، به کسی نیاز دارید که هادی و راهنمای شما باشد. رفتار و عملکرد شما را زیر نظر بگیرد و بر اساس نتایج به دست آمده، شما را تشویق یا توبیخ کند. در  سفری که به سوی برتری های خویش آغاز کرده اید، راهنمائی های لازم در اختیار شما قرار می گیرد و به هر حال، باید خودتان بر کارهایتان نظارت داشته باشید. اگر در این راه، کار خوبی کردید بی درنگ به خود آفرین بگوئید و اگر در انجام کارها تنبلی کردید؛ خود را به مدت یک دقیقه توبیخ کنید و به خود بگوئید که این تنبلی، مورد پسند خودتان هم نبوده است.

موضوع بعد: دنبالۀ همین مطلب

     با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم   

     

قسمت سیزدهم تمرین

 

قسمت سیزدهم     تمرین

 

اهداف شما کدامند؟

 در حالی که گردونۀ کمال پیش رویتان است، اهداف خود را با توجه به ارزشها و رسالتی که در نظر دارید انتخاب کنید. برای انجام این کار، به جنبه های زندگی خود بنگرید. به عنوان یک دوست، پدر ، مادر، بازرگان و .....

آیا هدفهای مورد نظرتان روشن، دست یافتنی، دارای انگیزه، مهم و قابل پی گیری اند؟ برای داشتن نیروی کافی به منظور پی گیری هدفها، شمار آنها را به پنج هدف محدود کنید تا نیروی خود را هدر ندهید.

وضعیت مطلوب خود رادر یک جمعه در ده سال دیگر مجسم کنید و به این پرسشها پاسخ دهید:

1- اگرتصمیم به تغییر محل زندگی خود دارید، دوست دارید ده سال دیگر درکجا زندگی کنید؟

2- میل دارید با چه کسی زندگی کنید؟

3- شوق انجام چه کاری را دارید؟ با ذکر جزئیات، از لحظۀ بیداری تا لحظه ای که می خوابید، ساعت به ساعت آن را توصیف کنید. به این ترتیب، تصویر روشنی از یک روز با شکوه را در نظر خود مجسم کنید. هرچه بیشتر جزئیات روز مطلوب خود را با چشم درون ببینید، رؤیاهایتان را بیشتربه واقعیت نزدیک کرده اید. عدۀ زیادی از این تکنیک پیروی کرده و زندگی خود را دستخوش دگرگونیهای شگرفی نموده اند.

با استفاده از این تکنیک می توانید تصویر یک روز ایده آل برای سه ماه – شش ماه- یکسال - پنج سال یا هر تاریخ دیگری که دوست دارید در تصور خود ببینید. اما فراموش نکنید که هدفهائی را که برای ده سال آینده انتخاب می کنید باید با هدفهای پنج سال آتی شما متفاوت باشند زیرا در آیندۀ دورتر شما ازآموخته ها و تجربیات بیشتری بهره مند خواهید بود. پس از آنکه به این ترتیب، برنامۀ آیندۀ خود را طراحی کردید، پنج هدفی را که بر زندگی شما تأ ثیربیشتری خواهد گذاشت و بهترین احساس را در شما به وجود خواهد آورد انتخاب کنید و پس از کنترل، آنها را به گردونۀ کمال منتقل کنید، تا به همراه رسالت وارزشهای زندگیتان، گردونۀ کمال را کامل کرده، موجبی فراهم آورید تا به سوی کمال هدایت شوید.

موضوع بعد: منظم کردن اهداف

با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات

قسمت 12 - قدرت نیروی تخیل برای دست یابی سریع به هدف

 قسمت 12

قدرت نیروی تخیل برای دست یابی سریع به هدف

اگر با هدف گذاری، خواهان زندگی جدیدی هستید، نخست باید بتوانید از پیش رسیدن به هدف را بر پردۀ ذهن خویش مجسم کنید. در چنین حالتی، در کمال حیرت درخواهید یافت که تصاویر ذهنی رویدادهای مناسب رابرای به ثمر رسیدن اهدافتان جذب خواهید کرد. اگر اجازه بدهید در این قسمت داستانی را که آقای دکتر بلانکارد در این رابطه نقل کرده است برایتان بازگو نمایم. بلانکارد می گوید:

من و اسپنسر جانسون پس از تألیف کتاب" مدیر یک دقیقه ای " تصمیم گرفتیم که تعداد بیست هزار نسخه از آن را چاپ کنیم و در شرکت خودمان به معرض فروش بگذاریم. در چاپ دوم تصمیم گرفتیم آن را در مقیاس وسیع در سراسر کشور توزیع کنیم. به همین منظور جلسه ای ترتیب دادیم که در بارۀ نحوۀ انجام این برنامه با یکدیگر گفتگو کنیم.

من نظر او را دربارۀ راههای موفقیت کتابمان جویا شدم. او گفت موفقیت این کتاب به دو موضوع بستگی دارد. اول آنکه بتوانیم آن را با تیراژ بالا تر بفروشیم. دوم اینکه نام آن در ردیف کتابهای پر فروش درروزنامۀ نیو یورک تایمز ثبت شود.

پرسیدم، به نظر تو فروش چه تعداد از این کتاب نشان دهندۀ موفقیت است؟ او رقم یکصد و پنجاه هزار را ذکر کرد.

من پرسیدم ، چرا رقم پانصد هزار را در نظر نمی گیری؟ او در پاسخ گفت، زیرا این رقم واقع بینانه نیست. اما من او را متقاعد کردم که کتابهائی مشابه که محتوای آنها هم کم ارزشتر بوده توانسته اند به این تعداد فروش برسند. بنا براین بر رقم پانصد هزار جلد به توافق رسیدیم . سپس جشن کوچکی گرفتیم ویک شماره از روزنامۀ نیو یورک تایمز را در برابر خود نهادیم و با شادی لیست کتابهای پر فروش آن را نگاه کردیم و مجسم کردیم که کتاب ما هم در آن لیست است.

به راستی نیروی تخیل بسیار شگفت  انگیز است. وقتی به شدت به چیزی دل بسته ایم و در آرزوی رسیدن به آن هستیم با نیروی عمیق حاصل از تجسم و تصور، همه کس و همه چیز را برای یاری خود جذب می کنیم.

روز بعد، که برای سخنرانی در یک سمینار به فرودگاه رفتم تا به طرف شیکاگو پرواز کنم. در راه با خود می اندیشیدم که نه تنها به زودی پانصد هزار جلد از کتابهایمان را خواهیم فروخت بلکه این کتاب در لیست پرفروشترین کتابها در خواهد آمد و با این کار به صورت ناخود آگاه، با نیروی تجسم، جزء به جزء رویدادهائی را که به این ایده عینیّت می بخشیدند را مشاهده می کردم.

وقتی وارد هوا پیما شدم در کنار شخص خوش مشربی نشستم. پس از سلام و کمی گفتگو، از کارش پرسیدم.معلوم شد او نمایندۀ یک شرکت توضیع کنندۀ کتاب است و کتابهای هفتصد و پنجاه کتاب فروشی را تأمین می کند. به او گفتم" قاعدتاً تو نبایستی با این هوا پیما سفر می کردی، این طور نیست؟ " او با تعجب پرسید، تو این موضوع را از کجا می دانی؟ در ادامه توضیح داد که بلیطش با مشکل مواجه شده و به اجبار پروازش را تغییر داده است.

به او گفتم، هیچ راه دیگری جز سفر با این هواپیما نداشتی. زیرا این نیروی تجسم من بود که او را به آن هوا پیما کشاند تا بتواند راهگشای من باشد.

به او توضیح دادم که کتابی داریم که می خواهیم پانصد هزار جلد از آن را به فروش برسانیم و به مدت شش ماه هم در ردیف پر فروشترین کتاب باشیم. او با ناباوری گفت، " چه انتظار زیادی! "

او آدرسهای لازم را به من داد و یکی از دوستانش مقدمات آشنائی مرا با خریداران عمدۀ کتاب در مینه آپولیس فراهم کرد و به محض خروج کتاب از زیر چاپ، شانزده هزار جلد آن به فروش رسید. آنچه در ذهن خود تجسم کرده بودم ، خیلی زود تر از حدّ انتظار به واقعیت پیوست و ما موفق شدیم شش میلیون جلد از این کتاب را به فروش برسانیم و تقریباً به مدت سه سال کتابمان در ردیف پر فروشترین کتابهای روزنامۀ نیو یورک تایمز قرارگرفت.

  موضوع بعد: تمرین

  --------------------------------------------------------------------------------------------------------

 با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم