در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

قانون جذب در کلام بزرگان (2)

قسمت چهل و یکم    قانون جذب در کلام بزرگان (2)



به خاطر استقبال شما خوانندگان عزیز،این قسمت را زودتر از موعد چاپ می کنم.

-----------------------

-         وقتی عشق می ورزید همه جا خدا است و وقتی نفرت دارید همه جا شیطان.(اُ شو)

-         امید،درمانی است که شفا نمی دهد و لی کمک می کند تا درد را بهتر تحمل کنیم.

-         کسانی که در انتظار زمان نشسته اند آنرا از دست خواهند داد.

-         در  دلِ هر سختی وبا آن ،یک سهولت و آرامش نهفته است.

-         عشق یعنی احضار موهبتهای جاودان زندگی.(کاترین پاندر)

-         هیچ چیز در زندگی معنائی ندارد،بلکه شما با فکر خود به آن معنا می بخشید.(آنتونی رابینز)

-        

-         کسانی که دیگران را از عشق و محبت خود محروم می کنند،در حقیقت خود را از جذب عشق و محبت بی نصیب کرده اند.

-         همیشه با شما همان رفتاری خواهد شد که به دیگران آموخته اید.(دکتر وین دایر)

-         هیچگاه نگذارید که افراد به دیدهء ترحم به شما نگاه کنند،زیرا خوشبختی به افراد شجاع تعلق دارد و از افراد ضعیف بیزار است.

-         کسانی که خود نمائی می کنند احساس حقارت دارند و بدین وسیله می خواهند برآن سر پوش بگذارند.

-         یاد آوری ناراحتی ها بر شدّت آن می افزاید.(آنتونی رابینز)

-         همیشه اهداف خود را با جملات مثبت بیان کنید.

-         فقط چیزهائی را کنترل کنید که اختیارشان در دست شماست و بگذارید سایر چیزها به راه خود ادامه دهند.

-         خدایا،آرامشی عطا کن تا آنچه را تغییر ناپذیر است بپذیرم-

-         شهامتی عنایت فرما تا آنچه را تغییر پذیر است تغییر دهم –

-         و خردی عطا کن تا فرق میان آن دو را درک کنم.

-         وقتی کبوتر با کلاغ معاشرت کند پرهایش سفید می ماند ولی دلش سیاه می شود.(مارک تواین)

-         شادی ،آتش مقدسی است که ما را گرم و ذکاوت ما را روشن نگه می دارد.(هلن کلر)

-         نماد بیرونیِ رضایت خاطر شما،لبخندی است که بر لب دارید.

-         ترس مادرانه،مسئول بسیاری از ناخوشی ها و حوادثی است که به سراغ فرزندان می آید.(اسکاول شین)

-         خوشا به حال مادری که صمیمانه و از ته دل فرزندش را به خدا می سپارد و یقیَن دارد او در پناه لطف الهی سعادتمند می شود.(اسکاول شین)

-         در محبت،ترس وجود ندارد،زیرا محبت واقعی خوف را کنار می زند.کسی که به ترس و عذاب فکر می کند هنوز در عشق و محبت کامل نشده است.(اسکاول شین)

-         نگرانی باعث می شود که احساس ترس و نا کامی نمائید.(آنتونی رابینز)

-         نمی توان همگان را با مال راضی کرد ولی با حُسن خلق چرا. حضرت محمد(ص)

 

 

خواب و رویا (3)

قسمت چهلم       خواب و رویا (3)

در این بخش ،قصد دارم چند خاطره از اتفاقاتی را که برای اشخاص،در عالم خواب رُخ داده است برایتان نقل کنم تا بیشتر با این موضوع  آشنا شوید.شما نیز اگر در این رابطه خاطره ای دارید می توانید برایم بفرستید تا با نامی که می گویید چاپ کنم.

در یکی از روزنامه های امریکا،این خاطره از زبان کارگری که در یک مجتمع فولاد سازی کار می کرد بدین شرح بازگو شده بود.

مهندسان کارخانه فولاد سازی هر چه تلاش می کردند،نمی توانستند صفحهء مخصوصی را که فولاد گداخته بر روی آن قرار می گرفت تا به مرحله تبرید و سرد شدن برود به حرکت در آورند.مهندسان مزبور ده- دوازده بار تمام دستگاهها را چک کردند اما راه به جائی نبردند و از راه اندازی دستگاه عاجز شدند.کارگری که قبلاً از او یاد شد نیز در آن جمع حضور داشت و دائماً در این فکر بود که چگونه می توان این دستگاه را به کار انداخت؟امّا او هم مانند بقیه راه به جایی نمی برد.یک روز بعد از ظهر که خیلی خسته بود به گوشه ای رفت و دراز کشید.پیش از خواب همه فکر و ذکرش را متوجه دستگاه کرد و با همان افکار به خواب رفت.در خواب طرح کامل دستگاه را به چشم دید و به محض بیدار شدن،نقشه ای را که در خواب دیده بود رسم کرد و از روی آن،موفق شد دستگاه را به حرکت درآورد.

همین امر باعث شد که به خاطر این فکر خوب و خلاّق،مبلغ 15000 دلار به او پاداش دادند.

-------------------------------

دکتر Helpercht باستان شناس معروف و استاد دانشگاه پنسیلوانیا،واقعه ای را که برایش اتفاق افتاده،به این شرح توضیح می دهد:

شنبه شب از بس که بر سر دو قطعهء عقیقی که آنرا منسوب به یک انگشتری بابِلی می دانستند،کار کردم از حال رفتم.حوالی نیمه شب،هنگامی که در خواب عمیق بودم،در خواب دیدم که یک کشیش بلند قد و لاغر که حدود چهل سال سن داشت دستم را گرفت و  مرا به خزانه جواهرات معبد که اتاقی کوچک و بدون پنجره بود هدایت کرد.قطعات عقیق لاجورد بدخشی،در هر گوشهء اتاق پراکنده بود.

در این هنگام،کشیش رو به من کرد و گفت،آن قطعه عقیقی را که شما در صفحهء 22و26 رسالهء خود در بارهء آنها به تفصیل شرح داده اید،اصلاً ربطی به انگشتر ندارند.آنها در حقیقت،دو حلقهء گوشوارهء مجسمهء خدایان هستند که از آن جدا شده اند.اگر آنها را به هم جفت کنید به صحت گفته های من پی می برید.!....

از خواب پریدم و قطعات را امتحان کردم.در نهایت شگفتی دریافتم،آنچه در خواب دیده ام عین واقعیت است و بدین ترتیب مشکل کار پژوهشی من برطرف شد.

-----------------------------------------------------

 

رابرت لوئی استیونسون. نویسنده کتاب جزیرهء گنج می نویسد

رویاهای من  زنده و واضح و مشخص بودند. شبها قبل از خواب عادت کرده بودم تصاویر روشنی به ذهنم بسپارم تا در حین خواب، قصهءشیرینی را به خود تلقین کند.وقتی کفگیر به ته دیگ می خورد و پولی در بساط نداشتم خیلی راحت به ضمیرباطنم می گفتم:یک رمان پرهیجان و حادثه ای برایم تعریف کن تا پول و پله ای به هم بزنم.شگفت آن که ضمیر باطنم هیچگاه،از خواسته هایم سرپیچی نکرد

استیونسون در ادامه می گوید:ضمیر باطنم قصه هائی را برایم نقل می کند که تمام آن را به وضوح می بینم و من که بایستی به اصطلاح نویسنده آن داستانها باشم  گاهی از پایان این داستانها بی خبر بودم و این قسمت را در زمان بیداری خودم تکمیل می کردم.اما به خوبی میدانم که این قسمت را هم مدیون ضمیر باطنم هستم.

 

 

خواب و رویا (۲)

قسمت سی و نهم         خواب و رویا (۲)

------------------------------------ 

دکتر مورفی ،اتفاقی را که سالها پیش برای یکی از دوستانش رخ داده، از زبان او بدین شرح نقل می کند

صاحبان یکی از شرکت های بزرگ که خارج از محل سکونتم بود شغلی را به من پیشنهاد کردند.حقوق و مزایای شغل جدید دو برابر شغل فعلیم بود اما به خاطر دوری راه ،دچار تردید شده بودم و نمی دانستم چه کنم.به همین خاطر  هنگام شب  قبل از اینکه به خواب بروم این جملات را گفتم :( هوش خلاقه ضمیر باطنم راه درست را نشانم خواهد داد.گرایش آن همیشه به سوی زندگی است و موجب می شود که من تصمیم درست را بگیرم چون او جز خیر و صلاحم چیزی نمی خواهد.من هم برای تصمیم و تدبیر او ارزش قائلم .)

چند بار جملات بالا را تکرار کردم تا به خواب رفتم.صبح که از خواب بیدار شدم فکری به ذهنم رسید که به من می گفت:نباید این پیشنهاد را قبول کنم.فکری را که ضمیر باطنم به من القاء کرده بود کاملاْ درست بود چون آن شرکت چند ماه بعد ورشکست شد

ضمیر آگاه فقط می تواند در مورد قضایایی که عینی و قابل لمس است حکم صادر کند.اما نیروی استعداد و مکاشفه ضمیر باطن  قادر است آینده را هم پیش بینی کند.همانگونه که در باره شرکت مذکور ورشکستگی را به درستی پیش بینی کرده بود

این بار  دکتر مورفی اتفاقی را که برای خودش افتاده بدین شرح بیان می کند

سالها پیش در جریان جنگ دوم جهانی  پیشنهاد خوبی در زمینه تبلیغات در شرق جهان به من داده شد.من برای تصمیم گیری به ضمیر باطنم مراجعه کردم و نظر مشورتی آن را جویا شدم و پرسیدم

 ( ای هوش بیکران که در وجود منی و از همه چیز خبر داری.از تصمیم خود،در بارهء پیشنهادی که به من شده مرا هم مطلع کن.من به موقع از جواب تو آگاه خواهم شد.)  

 

این جملات را چند بار قبل از خواب تکرار کردم و عجیب اینکه  حوادثی را که سه سال بعد می بایست اتفاق بیفتد بدین ترتیب در خواب دیدم: یکی از دوستان خیر اندیش و کهنسال خود را در خواب دیدم که به من گفت، مقاله این روزنامه را بخوان و از اینجا نرو.آن مقاله خبر از جنگ و خونریزی می داد.(گاهی وقتها درستی پیشگوئیها آنقدر شگفت انگیز است که انسان احساس ناباوری می کند و بیشتر شبیه سحر و جادو می ماند.)

ضمیر باطن من با ضمیر باطن جهانی هماهنگی داشت و می دانست ژاپنی ها  در صدد بر افروختن آتش جنگ هستند و او در فالب دوستی مهربان و خیر اندیش به خوابم آمد و مرا از این تصمیم با خبر کرد.سه سال بعد از آن خوابی که دیده بودم،  درست مطابق مقاله ای که در آن نشریه نوشته شده بود، بمبارام( پرل هاربور) اتفاق افتاد و بار دیگر نیروی معجزه گر ضمیر باطن برایم اثبات شد

هر شب قبل از خوابیدن از عقل ودرایت ضمیر باطن خود کمک بخواهید  تا در روز یا روزهای بعد  جواب مناسب را دریافت کنید

رویایی را که من دیدم و در آن پیر مرد مهربان به من هشدار می داد که از رفتن به آن سرزمین خوددار یکنم  صرفاْ زائیدهء ضمیر باطن خودم بود.بعضی ها مادرشان را در خواب می بینند که آنها را نصیحت می کند و از رفتن به فلان جا یا انجام فلان کار ،برحذر می دارد و می گوید مواظب خود باشند

بهرحال ضمیر باطن شما  همواره راه عقل و مصلحت را می پیماید و از همه چیز آگاه است.گاهی اوقات با لحنی با شما سخن می گوید که ضمیر آگاه،آن را به عنوان یک واقعیت مسلم قبول می کند

در قسمت بعد  چند خاطره در این باره برایتان نقل می کنم

 

با استفاده از کتاب  قدرت فکر نوشته دکتر ژوزف مورفی با تغییرات لازم