در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

قسمت هشتم تفسیر ارزشها

 

  قسمت هشتم             تفسیر ارزشها

--------------------------------------------------------------------------  

آنتونی رابینز در سمینار دیدار با سرنوشت، این هدف را دنبال می کرد که شرکت کنندگان را به تجدید نظر در ارزشهایشان وادار کند. تا بتوانند مطالب غلطی را که از گذشته در ذهنشان جای گرفته است تغییر دهند و با نظمی خاص، نظام اعتقادی و ارزشی خود را باز سازی کنند.

او می گفت، برخی از مردم، برای دسترسی به ارزشهای غائی خود در زندگی، از قواعد دشواری پیروی می کنند. او از یکی از شرکت کنندگان که شادمانی در ردیف اول ارزشهایش بود پرسید، (تحت چه شرایطی احساس شادی می کند؟) او هم در حالی که فهرست بلند بالائی را نشان می داد گفت، ( هرزمانی که به این اهداف برسم و بتوانم درآمدم را به صد و پنجاه هزار دلار در سال برسانم احساس شادی می کنم.) رابینز گفت، ( بی جهت نیست که چنین احساسی داری، زیرا چنان شرایط سنگینی برای رسیدن به شادی در نظر گرفته ای که عملاً دستیابی به آن برایت غیر ممکن است. چرا تعریف ساده تری از خوشحالی نداری؟ مثلاً هرروز صبح که از خواب بیدار می شوی به خود بگوئی، به خاطر این که نفس می کشم، حتماً روز خوبی را در پیش دارم.)

ما بر حسب قواعد خاصی که برای خود وضع کرده ایم، یک ارزش را تعریف می کنیم، آن را تعبیر و تفسیر می نمائیم و نسبت به آن واکنش نشان می دهیم.

دکتر بلانکار می گوید، از نظر من، ارزش عشق و محبت، برپایه های زیر استوار است:

1- هنگامی که احساس کنم خود و دیگران را دوست دارم.

2- هنگامی که قلبم از عشق لبریز باشد و گرمای آن را حس کنم.

3- مادامی که بتوانم، عشق و محبت دیگران را به سوی خودم جلب نمایم.

او تندرستی را هم به این شکل تعریف می کند:

1- مادام که با تن خود با عشق و احترام رفتار کنم.

2- مادام که از ورزش روزانه غافل نشوم.

هوش و تدبیر هم یکی از ارزشها من است و زمانی از خود خشنودم که پیش از دست زدن به هر کاری، جوانب گوناگون آن را بررسی کنم.

موضوع بعد: تمرین

----------------------------------------------------------------------------------------------- 

    با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

 

قسمت هفتم سلسله مراتب ارزشها

 

قسمت هفتم

 

سلسله مراتب ارزشها - ( نقش ارزشها در موفقیت شرکتها)

 

این موضوع از این جهت حائز اهمیت است که ما با مطالعۀ نقش ارزشها در موفقیت شرکتها، می توانیم این نقش را در زندگی روزمرۀ خود تسرّی دهیم و از دستاوردهای آن بهره مند شویم.

مایکل اوکانر، بیش از بیست سال است که به مطالعۀ ارزشهای انسانی مشغول است. او در تحقیقاتش این واقعیت را آشکار می سازد که بسیاری از کارشناسان، هنگام ارزیابی عملکرد شرکتها، نتایج کار آنها را مورد توجه قرار می دهند، آنگاه به شیوه های اعمال مدیریتشان می پردازند. در صورتیکه می بایستی پس از بررسی ارزشها و اعتقادات مدیران، پایبندی آنان را به معیارهایشان مورد بررسی قرار داد.

مایکل اوکانر، با این دیدگاه، کار بسیار ارزنده ای را در ارزیابی دو شرکت به نامهای، شرکت مخابرات استاندارد شمال و نمایندگی شرکت کاترپیلار در تکزاس انجام داد. او در ابتداء از این دو شرکت خواست تا مقصود نهائی یا رسالت خود را در چند سطر معرفی کنند. سپس ارزشها و معیارهای خود را فهرست وار بنویسند.

معیارهای مورد نظر شرکت مخابراتی استاندارد شمال به این ترتیب بود:

1- رسیدگی به کارهای ارباب رجوع در اسرع وقت

2- رعایت اصول اخلاقی

3- سود آوری

معیارهای  شرکت کاترپیلار هم به ترتیب زیر بود:

1- رعایت اصول اخلاقی

2- فعالیت و تحرک

3- تعهد و وفاداری

4- موفقیت

5- برتری طلبی

سپس مایکل از این دو شرکت خواست که ارزشها را به ترتیب اهمیت مرتب کنند.

تعیین اولویت و ترتیب ارزشها از اهمیت خاصی برخوردار است. دو نفر یا دو سازمان ممکن است معیارهای یکسان داشته باشند، اما ترتیب اهمیت معیارهایشان متفاوت باشد. از این رو در برابر یک رویداد، تصمیمات مختلفی می گیرند. با اولویت قائل شدن برای ارزشها، در می یابید که چرا گاهی تصمیم گیری برایتان دشوار است.

شرکتهائی که فقط به سود خود می اندیشند، معمولاً برای ارزشهای خود اولویتی نمی شناسند. بلکه تنها یک وزش باد مساعد است که اهمیت آنها را برایشان روشن می کند. به بیان دیگر، آنها بر حسب اوضاع و احوال روز، برای ارزشهای خود اولویت قائلند. اما مدیران مجرب و کارآمد تنها به منافع خویش نمی اندیشند، بلکه به انسانها، اعم از زیر دستان و ابواب جمعی خود یا مشتریان بهاء می دهند و به کیفیت کالاهایشان و ارائۀ صحیح خدماتشان بیش از حد تأکید دارند. آنها معیارهایشان را بر حسب  اهمیت مرتب کرده و با احساس تعهد کامل از آنها پیروی می کنند.

شرکتهای مذکور، ارزشهایشان را به ترتیب اهمیت از بالا به پائین، بدین شرح مرتب کردند:

 

شرکت مخابرات استاندارد شمال

1- رعایت اصول اخلاقی  2- رسیدگی به کار ارباب رجوع  3- سود آوری

 

شرکت کاترپیلار

1- رعایت اصول اخلاقی  2- موفقیت  3- برتری طلبی  4- تحرک  5- وفاداری و تعهد

 

مایکل معتقد بود که تعداد این موارد نباید از سه مورد کمتر و از پنج مورد بیشتر باشد. او معتقد است تنها زمانی می توان معیارها را کانون توجه قرار داد که تعدادشان محدود باشد.

موضوع بعد: تفسیر ارزشها 

-----------------------------------------------------

     با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

قسمت ششم نقش ارزشها درزندگی

 

قسمت ششم                     نقش ارزشها درزندگی

ارزشهای شما کدامند؟ چه چیزهائی بیشترین ارزش را در زندگی شما دارند و بیشترین رضایت و خرسندی را در شما پدید می آورند؟

ارزشها پرّۀ دوم گردونۀ کمال است. با تصمیم هائی که با در نظر گفتن ارزشهای خود می گیرید، نیروی مورد نیاز این گردونه را برای انجام رسالتی که به عهده گرفته اید تأ مین می کنید. بدون شناخت ارزشهای واقعی خویش و تعهد به آنها به آدمکی ماشینی شبیه خواهید بود که دربرابر هر محرک خارجی، به آسانی واکنش نشان می دهد و در هر لحظه، تصمیم هایش به این بستگی دارد که در کنار چه کسی ایستاده باشد و سرنخهای زندگیش در دست چه کسی باشد. در حقیقت، ارزشها حکم موتور محرک را برای رسالت دارند.

آقای سیمونز، استاد علوم تربیتی در دانشگاه ماساچوست، معتقد است که سرچشمۀ تمام تصمیمات ما، ازخُرد تا کلان ارزشهای ماست. او همواره در دروس نظری و عملی خود، شرایطی را به وجود می آورد تا هرکس درمیان ارزشهای متفاوت، به اجبار شماری از آنها را برگزیند. یکی از تمرینهای او چنین است:

او از شرکت کنندگان در جلسه خواست تا بیست مورد از کارهائی را که رضایت آنان را جلب می کنند بر روی کاغذ بنویسند. جالب این بود که عده ای برای یافتن بیست مورد ازمعیارهای زندگی خود، با مشکل روبرو شدند. سپس از حاضران خواست که فهرست خود را مرور کنند و در مقابل کارهائی که نیاز به پول دارند علامت $ را بگذارند. در مرحلۀ بعد، او از شرکت کنندگان خواست تا اگر احساس رضایت از انجام کاری مستلزم همراهی و همگامی با دیگران است، در مقابل آن حرف  P   نوشته شود.                             

در این مرحله کارهائی که باید به تنهائی انجام می شد از کارهائی که نیاز به مشارکت دیگران داشت از یکدیگر جدا می شد. آنگاه او از حاضران خواست که تاریخ آخرین باری را که هریک از این کارها را انجام داده اند در مقابل آن بنویسند. این بررسی به ما نشان می دهد علی رغم ارزشی که برای این کارها قائل هستیم، تا چه اندازه از انجام آنها غفلت می کنیم. این تمرین سبب می شود تا به خود بیائیم و معیارهای زندگیمان را در مرکز توجه قرار دهیم.

ارزشهای شما در زندگی چیست؟ آیا معیارهای آیندۀ خود را تعیین کرده اید؟ باید بدانید، تنها زمانی خود را موفق، شادمان و کامیاب خواهید یافت که بر اساس معیارهای خود زندگی کنید.

ارزشهای افراد با هم یکسان نیستند. برخی آن را در پول، برخی دیگر در داشتن دوستان یکدل، عده ای در رسیدن به شهرت و افتخار و گروهی هم در تقرب به پروردگار می بینند.

 با شناخت ارزشهای زندگی خود، به روشنی در خواهید یافت که چرا به انجام کاری تن می دهید و چرا از انجام کار دیگری می گریزید.

ارزشها را به دو دستۀ، ارزشهای انتقالی و نهائی تقسیم کرد:

1- ارزشهای نهائی چون عشق، آزادی، قدرت و ایثار، عواطفی هستند که حد اعلای رضایت را درما ایجاد می کند. و از آن رو نیروی مورد نیاز ما را به سوی کمال تأ مین می کنند.

2- ارزشهای انتقالی مانند پول ( به عنوان یک وسیله یا ارزش انتقالی ) می تواند امکانی را برای انسان فراهم کند که کمال رضایت را با کمک و ایثار به همنوعان خویش تجربه کند و از این راه به ارزش نهائی خود در زندگی دست یابد.

موضوع بعد: سلسله مراتب ارزشها ( نقش ارزشها در موفقیت شرکتها ) 

------------------------------------------------------------------------------------

   با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم