در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

قسمت پنجم چگونه رسالت خود را کشف کنیم؟

 

 

قسمت پنجم     چگونه رسالت خود را کشف کنیم؟

 

ریچارد با ل، معتقد است، عباراتی که رسالت ما را بیان می کند باید دارای سه بند باشد.

1- بند اول را با تمام جامعۀ بشریت مشترکیم و آن شناخت، اتصال و هماهنگی با نیروی بزرگتر و نیرومندتراز همۀ ماست. همۀ ما با نسیان پا به عرصۀ وجود می گذاریم و پیوسته فراموش می کنیم که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؟ زمانی که هشیاری خودرا افزایش دهیم و براین نسیان فائق آییم، کمال فردی خودرا آشکار کرده ایم.

2- بند دوم را نیز با تمام بشریت مشترک هستیم. این معنا که ایثاررا پیشه کنیم  و با رفتار و گفتار خود ، دنیا را برای خود و دیگران بهتر و دلپذیرتر کنیم. و تمام تصمیماتمان آکنده از عشق و ایثار و صداقت و حق شناسی باشد. راستی اگر یک روز صبح، همسرتان سر شما فریاد بکشد و شروع به شکوه و گلایه نماید، شما هم واکنشی مانند او انجام می دهید و حسابش را کف دستش می گذارید یا از خزانۀ بی کران عشق و محبت کائنات بهره می گیرید و به سویش می روید و با لبخند می گوئید: " امید وارم بقیه روزت ازآغازآن بهترباشد."

3- بند سوم تعیین رسالت به شغل وحرفه مربوط است. دردرون هریک ازمااستعدادها ومهارتهای ویژه ای نهفته است که تنها با شکوفا کردن این ذخایرمی توانیم ازکاروتلاش خود لذت ببریم. رسالت شما باید با کاری که شیفتۀ آن هستید همسو و هم جهت باشد. کاری خستگی ناپذیر که به شوق آن صبح از خواب برخیزید و با الهام ازآن تمام قوای خود را به کار بگیرید. به علاوه باید استعداد روانی و جسمانی خود را درآن بجویید.

دکتر بلانکارد می گوید، درطول مدتی که به آموزش مدیران مشغول بودم به افراد زیادی برخوردم  که فاقد صلاحیت و کفایت یک مدیر بوده اند، کسانی که بیشتر مایل بوده اند حرف بزنند تا به حرف دیگران گوش فرا دهند.اینان آمادگی آن را نداشتند که اعتبارات و امتیازات مؤسسه را با کارکنان خود تقسیم کنند. مایل بودم که می توانستم به آنها نزدیک شوم، درآغوششان بگیرم و بگویم،" عزیزانم شما مدیر ساخته نشده اید و از استعداد و مهارت درمدیریت بی بهره اید."

به هرحال رسالت شما چارچوبی است که ارزشها و اهداف والایتان را درخود جای می دهد و حضور شما را دراین کرۀ خاکی توجیه می کند.

به مفهوم رسالت مهاتما گاندی رهبر فقید هند توجه کنید تا مأ موریتی را که او درسراسرزندگیش داشت دریابید. " بدون توسل به خشونت، بی عدالتی را از هیچکس تحمل نخواهم کرد."

رسالت او این بود که به مردمش بیاموزد برای رویارویی با بی عدالتی، نیازی به خشونت نیست و به راستی او با رهانیدن هندوستان اززیر سلطۀ بریتانیا، مأ موریتش را به شایستگی انجام داد.

حال وقت آن رسیده است که شما نیز به عنوان عضوی از جامعۀ بشریت، درچند سطرتوضیح دهید که چه انگیزه ای شما را به کار کنونی واداشته و معیار تصمیم گیری شما درهرلحظه چیست و دلیل واقعی تعقیب اهدافتان کدام است؟

بیشتر مردم به علت نگرشها و ارزشهای منفی که برای خود برگزیده اند موانعی را بر سر راه  

زندگی شاد و رضایتبخش خود پدید آورده اند. بنا براین، برای اینکه این گروه دیده برنیکوئیها، فراوانی ها و شادی های پیرامونشان بگشایند و زندگی خود را به دنیایی شاد و سرشار از نور و روشن بینی بدل کنند، باید به حل مسائل ژرف درونی خود بپردازند.

تعریف رسالت از نظر آنتونی رابینز این ویژگیها را داراست:

1- خلاصه باشد.  2- واژه های مثبت با باراحساسی نیرومند درآن به کاررفته باشد.  

3- در  برگیرنده این موضوع باشد که می خواهید چه کارکنید و چگونه شخصی باشید.

4- ارتباط شما با دیگران را تعیین کند.   5- رفتارتان را درهرروز، هردقیقه و هرلحظه توجیه کند.

نباید رسالت را با هدف اشتباه کنیم و از یاد نبریم که هدف آغاز و پایان دارد، در حالیکه رسالت فرآیند مستمری است که معرف هرلحظه از زندگی ماست.

رسالت دکتر کنت بلانکارد:

" آرزو دارم درعرصۀ حقیقت مطلق، استادی توانا و مهربان باشم و به خود و دیگران کمک کنم تا پیوسته حضورخدا را درزندگی خود احساس کنم".

 

تمرین

 1- به طور خلاصه یک آگهی ترحیم برای خود بنویسید و مشخص کنید که دوست دارید پس از مرگتان چگونه از شما یاد کنند و بازماندگان از زندگی شما چه چیزی بدانند.

2- رسالت خود را در چند سطر تعریف کنید. تعیین رسالت شما نقطۀ درخشان سفرتان به سوی کمال است. بنا برای شاید بهتر باشد تا دراین باره دو سه روزی را در درون خود به کاوش بپردازید و ژرفترین و اساسی ترین نگرشهای خود را کشف کرده تا عبارتی کامل ودرست را به دست بیاورید. برای اطمینان از درستی آن، میتوانید آنرا با سئوالهای زیر بسنجید.

1- آیا عبارتی کوتاه و ساده است؟

2- آیا عبارتی مثبت و با احساسی نیرومند است؟

3- آیا لحظات زندگی را دربر می گیرد؟

4- آیا روابط شما با دیگران را نشان می دهد؟

5- آیا نشان می دهد که چگونه شخصیتی را برای خود می پسندید؟

نخست رسالت خود را در برگ پیش نویس بنویسید و پس از آنکه اطمینان حاصل کردید که درست همان است که می خواهید، آنرا به " گردونۀ کمال" یعنی همان دایره ای که روز اول رسم کردید منتقل کنید.

موضوع آینده: نقش ارزشها در زندگی

 --------------

  با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

 

 

قسمت چهارم آمال خود را بسازیم

  قسمت چهارم                       آمال خود را بسازیم    

------------------------------------------------------------

هنگامی که برادرآلفرد نوبل از دنیا رفت، او درشهر استکهلم روزنامه ای خرید تا ازآگهی فوت برادرش درروزنامه مطلع شود. اما دریافت که روزنامه نگاران اورا با برادرش اشتباه گرفته اند. بدین ترتیب اوفرصتی یافت تا آکهی درگذشت خود را درروزنامه بخواند وازنظردیگران دربارۀ خود آگاه شود. همانگونه که می دانید، آلفرد نوبل پیش ازآنکه بنیاد جایزۀ نوبل را تأ سیس کند دینامیت رااختراع کرده بود. فکرمی کنید او در روزنامه چه مطالبی را دربارۀ خود خواند؟

در خبر درگذشت او، وی را مخترع دینامیت که عامل تخریب و انهدام شمرده می شد معرفی کرده بودند. این اظهار نظر اورا سراسیمه و برافروخته کرد. او انتظار نداشت که پس از مرگش از او به عنوان ویرانگر یاد کنند. از همان لحظه تصمیم گرفت که خود را اصلاح نماید و راهی را درپیش گیرد که علاوه بر جبران گذشته، پس از مرگش هم  از او به نیکی یادشود. به همین منظور او همۀ دوستان و نزدیکان خود را جمع کرد و از آنها خواست تا چیزی را پیدا کنند که نقطۀ مقابل تخریب و ویرانگری باشد. همگی به اتفاق صلح و آشتی را نقطۀ مقابل ویرانگری دانستند. و او با پایه گذاری جایزۀ نوبل به اسطوره ای درتاریخ تبدیل شد.

بد نیست که شما نیز آگهی فوت خود را همانگونه که توقع دارید نوشته شود، بنویسید.

اگر تاکنون رسالت خود را در زندگی تعیین نکرده اید و تنها به اهدافتان می اندیشید بدانید، پس از آنکه به همۀ اهدافتان دست یافتید و به اوج موفقیت رسیدید، از شور و شوق می افتید و به انسان نیمه مرده ای تبدیل می شوید. پول، موفقیت، شهرت و سایر اهداف وسیله هائی هستند که ما را به مقصد نهائی که تکامل انسانی، سلامت و آزاد، خدمت به همنوع و شکرخالق است سوق می دهند.  پیش از هرچیز باید فرق بین هدف و مقصود را بشناسیم   

 هدف چیزی است که به سویش نشانه می رویم و هنگامی که آن را زدیم یعنی دیگر به آن رسیده ایم. اما مقصود، بی نهایتی مستمر و مستقل از زمان است که تنها جهت را نشان می دهد و فقط می توان با آن همسو شد. رسالت را نمی توان تعیین کرد بلکه باید آن را کشف کرد. بنابراین باید در اعماق وجود خود کاوش کنیم و به این سئوال پاسخ دهیم که هدف از آفرینش ما چه بوده و اینک درفرصت باقیمانده قصد ایجاد چه تغییراتی را داریم؟ پس از کشف رسالت خویش آن را درچند سطر بنویسیم.

رسالت نخستین پرۀ گردونۀ کمال است و به اعمال و رفتار ما جهت می دهد و ما را به سوی  

برتریهای فردی هدایت می کند.

موضوع بعد: چگونه رسالت خود را کشف کنیم؟

---------------

 با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد- ترجمۀ محمد رضا آل یاسین با تغییرات لازم

قسمت سوم الگوهای موفق

 

 

 

قسمت سوم                              الگوهای موفق

 

دکتر بلانکارد میگوید: وقتی با رابی کوشنر، آشنا شدم اودر سخنرانیش آرزوکرد که روزی بتواند فهرستی ازپانصد شرکت موفق را گردآوری کند تا پس از بررسی و تجزیه و تحلیل عملکرد آنها، راهبردهای مؤثری را که سبب رسیدن به این موفقیت شده است شناسایی وجمع بندی کرده سپس آنها را به صورت مدل و الگوئی دراختیارهمگان قراردهد. چون او درآن زمان مشغول نوشتن کتابش بود این مأ موریت را به من واگذارنمود. من هنگام ارزیابی این مدارک به جزوه ای با عنوان" امتیازات شرکتها " برخوردم. دراین گزارش به آمار و ارقامی اشاره می شد که نشان می داد فقط به ظاهرامورتوجه شده و مدیران رقابت با شرکتهای دیگر را مبنای سنجش خود قرار داده بودند. بدین ترتیب افزایش میزان درآمد و امکان توسعۀ شرکتهای تحت سرپرستی خود را موجه و دلسوزانه جلوه می دادند.

من برای پرهیزاز گرفتاری دراین دام ودوری از مسائل فرعی، به همکارانم پیشنهاد کردم به جای بررسی مسائل سطحی، بهتراست به عمق کاراین شرکتها برویم و توجه خود را به ارزشها و نگرشهای این مدیران معطوف کنیم و اصول وعقاید آنهارا که معرف آنهاست بشناسیم. آنگاه این ارزشها را با شیوۀ مدیریتشان مطابقت دهیم و سهم هریک از این معیارها را در پیشرفت آنان تعیین کنیم. پس از بررسیهای فراوان، با حیرت به این نتیجه رسیدیم که عوامل موفقیت دراین شرکتها، با اصل توازن روابط و پیشرفت که از آقای کوشنر آموخته بودیم کاملاً مطابقت دارد. گردانندگان شرکتهای موفق، گرچه به رقابت با دیگرشرکتها و افزایش میزان درآمد و گسترش شرکت خود توجه داشتند، اما مبنای کارشان ایجاد روابط مناسب و عادلانه با مشتریان و کارکنانشان بود یعنی ارائۀ خدمات به مشتریان و فراهم آوردن یک زندگی راحت و آسوده برای کارکنان خود را در مرکز توجه قرار داده بودند.

اگرشما صرفاً با سختکوشی، هدفهای شغلی و مالی خود را دنبال می کنید، بدانید که با یک زندگی سطحی کنارآمده اید. برای رسیدن به ژرفای بیشتر، باید موفقیت را درچارچوب ارزشها، عقاید و روابطتان ببینید و بسنجید. در غیر این صورت مانند تنیس بازی خواهید بود که هنگام بازی، به جای توجه به حرکت توپ و درک شادی و هیجان بازی، به خاطر عطش امتیاز بیشتر، فقط به تابلوامتیازات مینگرد و با این کار، دلشوره، اضطراب و نگرانی خود را افزایش میدهد.

 

تمرین

برتری های خود را بر اساس دستاورد هایتان در محیط کار و تمام سطوح بسنجید وبا توجه به آنها موقعیت کنونی خود را مشخص کنید.

زندگی را مانند ترازوئی فرض کنید که یک کفۀ آن پیشرفت و کفۀ دیگر آن روابط است. موفقیت و رضایت خاطر همه جانبه زمانی حاصل می شود که بین این دو کفه، تعادل و توازن برقرارباشد.

آیا توازن عادلانه ای را بین محیط کار- روابط خانوادگی واجتماعی ومعنوی خود ایجاد کرده اید؟

اکنون درآغاز این سفر ترازوی دو کفه ای رسم کنید که در یک کفه میزان اهمیت دادن شما را به پیشرفت درکاروحرفه و درکفۀ دیگر روابطتان را نشان می دهد. آیا توازنی بین دو کفۀ ترازو برقرار است یا نه؟ به هرحال، شرایط ایده آل زمانی حاصل می شود که هر کفه پنجاه امتیاز را به خود اختصاص دهد. شاید الآن لحظه ای باشد که بخواهید با تجدید نظر درکارها و روابط خود، توازن کامل را میان دو کفه برقرار کنید. موفق باشید.

موضوع بعد: آمال خود را بسازیم

 با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد- ترجمۀ محمد رضا آل یاسین با تغییرات لازم