در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

قسمت ششم نقش ارزشها درزندگی

 

قسمت ششم                     نقش ارزشها درزندگی

ارزشهای شما کدامند؟ چه چیزهائی بیشترین ارزش را در زندگی شما دارند و بیشترین رضایت و خرسندی را در شما پدید می آورند؟

ارزشها پرّۀ دوم گردونۀ کمال است. با تصمیم هائی که با در نظر گفتن ارزشهای خود می گیرید، نیروی مورد نیاز این گردونه را برای انجام رسالتی که به عهده گرفته اید تأ مین می کنید. بدون شناخت ارزشهای واقعی خویش و تعهد به آنها به آدمکی ماشینی شبیه خواهید بود که دربرابر هر محرک خارجی، به آسانی واکنش نشان می دهد و در هر لحظه، تصمیم هایش به این بستگی دارد که در کنار چه کسی ایستاده باشد و سرنخهای زندگیش در دست چه کسی باشد. در حقیقت، ارزشها حکم موتور محرک را برای رسالت دارند.

آقای سیمونز، استاد علوم تربیتی در دانشگاه ماساچوست، معتقد است که سرچشمۀ تمام تصمیمات ما، ازخُرد تا کلان ارزشهای ماست. او همواره در دروس نظری و عملی خود، شرایطی را به وجود می آورد تا هرکس درمیان ارزشهای متفاوت، به اجبار شماری از آنها را برگزیند. یکی از تمرینهای او چنین است:

او از شرکت کنندگان در جلسه خواست تا بیست مورد از کارهائی را که رضایت آنان را جلب می کنند بر روی کاغذ بنویسند. جالب این بود که عده ای برای یافتن بیست مورد ازمعیارهای زندگی خود، با مشکل روبرو شدند. سپس از حاضران خواست که فهرست خود را مرور کنند و در مقابل کارهائی که نیاز به پول دارند علامت $ را بگذارند. در مرحلۀ بعد، او از شرکت کنندگان خواست تا اگر احساس رضایت از انجام کاری مستلزم همراهی و همگامی با دیگران است، در مقابل آن حرف  P   نوشته شود.                             

در این مرحله کارهائی که باید به تنهائی انجام می شد از کارهائی که نیاز به مشارکت دیگران داشت از یکدیگر جدا می شد. آنگاه او از حاضران خواست که تاریخ آخرین باری را که هریک از این کارها را انجام داده اند در مقابل آن بنویسند. این بررسی به ما نشان می دهد علی رغم ارزشی که برای این کارها قائل هستیم، تا چه اندازه از انجام آنها غفلت می کنیم. این تمرین سبب می شود تا به خود بیائیم و معیارهای زندگیمان را در مرکز توجه قرار دهیم.

ارزشهای شما در زندگی چیست؟ آیا معیارهای آیندۀ خود را تعیین کرده اید؟ باید بدانید، تنها زمانی خود را موفق، شادمان و کامیاب خواهید یافت که بر اساس معیارهای خود زندگی کنید.

ارزشهای افراد با هم یکسان نیستند. برخی آن را در پول، برخی دیگر در داشتن دوستان یکدل، عده ای در رسیدن به شهرت و افتخار و گروهی هم در تقرب به پروردگار می بینند.

 با شناخت ارزشهای زندگی خود، به روشنی در خواهید یافت که چرا به انجام کاری تن می دهید و چرا از انجام کار دیگری می گریزید.

ارزشها را به دو دستۀ، ارزشهای انتقالی و نهائی تقسیم کرد:

1- ارزشهای نهائی چون عشق، آزادی، قدرت و ایثار، عواطفی هستند که حد اعلای رضایت را درما ایجاد می کند. و از آن رو نیروی مورد نیاز ما را به سوی کمال تأ مین می کنند.

2- ارزشهای انتقالی مانند پول ( به عنوان یک وسیله یا ارزش انتقالی ) می تواند امکانی را برای انسان فراهم کند که کمال رضایت را با کمک و ایثار به همنوعان خویش تجربه کند و از این راه به ارزش نهائی خود در زندگی دست یابد.

موضوع بعد: سلسله مراتب ارزشها ( نقش ارزشها در موفقیت شرکتها ) 

------------------------------------------------------------------------------------

   با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

 

 

قسمت پنجم چگونه رسالت خود را کشف کنیم؟

 

 

قسمت پنجم     چگونه رسالت خود را کشف کنیم؟

 

ریچارد با ل، معتقد است، عباراتی که رسالت ما را بیان می کند باید دارای سه بند باشد.

1- بند اول را با تمام جامعۀ بشریت مشترکیم و آن شناخت، اتصال و هماهنگی با نیروی بزرگتر و نیرومندتراز همۀ ماست. همۀ ما با نسیان پا به عرصۀ وجود می گذاریم و پیوسته فراموش می کنیم که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؟ زمانی که هشیاری خودرا افزایش دهیم و براین نسیان فائق آییم، کمال فردی خودرا آشکار کرده ایم.

2- بند دوم را نیز با تمام بشریت مشترک هستیم. این معنا که ایثاررا پیشه کنیم  و با رفتار و گفتار خود ، دنیا را برای خود و دیگران بهتر و دلپذیرتر کنیم. و تمام تصمیماتمان آکنده از عشق و ایثار و صداقت و حق شناسی باشد. راستی اگر یک روز صبح، همسرتان سر شما فریاد بکشد و شروع به شکوه و گلایه نماید، شما هم واکنشی مانند او انجام می دهید و حسابش را کف دستش می گذارید یا از خزانۀ بی کران عشق و محبت کائنات بهره می گیرید و به سویش می روید و با لبخند می گوئید: " امید وارم بقیه روزت ازآغازآن بهترباشد."

3- بند سوم تعیین رسالت به شغل وحرفه مربوط است. دردرون هریک ازمااستعدادها ومهارتهای ویژه ای نهفته است که تنها با شکوفا کردن این ذخایرمی توانیم ازکاروتلاش خود لذت ببریم. رسالت شما باید با کاری که شیفتۀ آن هستید همسو و هم جهت باشد. کاری خستگی ناپذیر که به شوق آن صبح از خواب برخیزید و با الهام ازآن تمام قوای خود را به کار بگیرید. به علاوه باید استعداد روانی و جسمانی خود را درآن بجویید.

دکتر بلانکارد می گوید، درطول مدتی که به آموزش مدیران مشغول بودم به افراد زیادی برخوردم  که فاقد صلاحیت و کفایت یک مدیر بوده اند، کسانی که بیشتر مایل بوده اند حرف بزنند تا به حرف دیگران گوش فرا دهند.اینان آمادگی آن را نداشتند که اعتبارات و امتیازات مؤسسه را با کارکنان خود تقسیم کنند. مایل بودم که می توانستم به آنها نزدیک شوم، درآغوششان بگیرم و بگویم،" عزیزانم شما مدیر ساخته نشده اید و از استعداد و مهارت درمدیریت بی بهره اید."

به هرحال رسالت شما چارچوبی است که ارزشها و اهداف والایتان را درخود جای می دهد و حضور شما را دراین کرۀ خاکی توجیه می کند.

به مفهوم رسالت مهاتما گاندی رهبر فقید هند توجه کنید تا مأ موریتی را که او درسراسرزندگیش داشت دریابید. " بدون توسل به خشونت، بی عدالتی را از هیچکس تحمل نخواهم کرد."

رسالت او این بود که به مردمش بیاموزد برای رویارویی با بی عدالتی، نیازی به خشونت نیست و به راستی او با رهانیدن هندوستان اززیر سلطۀ بریتانیا، مأ موریتش را به شایستگی انجام داد.

حال وقت آن رسیده است که شما نیز به عنوان عضوی از جامعۀ بشریت، درچند سطرتوضیح دهید که چه انگیزه ای شما را به کار کنونی واداشته و معیار تصمیم گیری شما درهرلحظه چیست و دلیل واقعی تعقیب اهدافتان کدام است؟

بیشتر مردم به علت نگرشها و ارزشهای منفی که برای خود برگزیده اند موانعی را بر سر راه  

زندگی شاد و رضایتبخش خود پدید آورده اند. بنا براین، برای اینکه این گروه دیده برنیکوئیها، فراوانی ها و شادی های پیرامونشان بگشایند و زندگی خود را به دنیایی شاد و سرشار از نور و روشن بینی بدل کنند، باید به حل مسائل ژرف درونی خود بپردازند.

تعریف رسالت از نظر آنتونی رابینز این ویژگیها را داراست:

1- خلاصه باشد.  2- واژه های مثبت با باراحساسی نیرومند درآن به کاررفته باشد.  

3- در  برگیرنده این موضوع باشد که می خواهید چه کارکنید و چگونه شخصی باشید.

4- ارتباط شما با دیگران را تعیین کند.   5- رفتارتان را درهرروز، هردقیقه و هرلحظه توجیه کند.

نباید رسالت را با هدف اشتباه کنیم و از یاد نبریم که هدف آغاز و پایان دارد، در حالیکه رسالت فرآیند مستمری است که معرف هرلحظه از زندگی ماست.

رسالت دکتر کنت بلانکارد:

" آرزو دارم درعرصۀ حقیقت مطلق، استادی توانا و مهربان باشم و به خود و دیگران کمک کنم تا پیوسته حضورخدا را درزندگی خود احساس کنم".

 

تمرین

 1- به طور خلاصه یک آگهی ترحیم برای خود بنویسید و مشخص کنید که دوست دارید پس از مرگتان چگونه از شما یاد کنند و بازماندگان از زندگی شما چه چیزی بدانند.

2- رسالت خود را در چند سطر تعریف کنید. تعیین رسالت شما نقطۀ درخشان سفرتان به سوی کمال است. بنا برای شاید بهتر باشد تا دراین باره دو سه روزی را در درون خود به کاوش بپردازید و ژرفترین و اساسی ترین نگرشهای خود را کشف کرده تا عبارتی کامل ودرست را به دست بیاورید. برای اطمینان از درستی آن، میتوانید آنرا با سئوالهای زیر بسنجید.

1- آیا عبارتی کوتاه و ساده است؟

2- آیا عبارتی مثبت و با احساسی نیرومند است؟

3- آیا لحظات زندگی را دربر می گیرد؟

4- آیا روابط شما با دیگران را نشان می دهد؟

5- آیا نشان می دهد که چگونه شخصیتی را برای خود می پسندید؟

نخست رسالت خود را در برگ پیش نویس بنویسید و پس از آنکه اطمینان حاصل کردید که درست همان است که می خواهید، آنرا به " گردونۀ کمال" یعنی همان دایره ای که روز اول رسم کردید منتقل کنید.

موضوع آینده: نقش ارزشها در زندگی

 --------------

  با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

 

 

قسمت چهارم آمال خود را بسازیم

  قسمت چهارم                       آمال خود را بسازیم    

------------------------------------------------------------

هنگامی که برادرآلفرد نوبل از دنیا رفت، او درشهر استکهلم روزنامه ای خرید تا ازآگهی فوت برادرش درروزنامه مطلع شود. اما دریافت که روزنامه نگاران اورا با برادرش اشتباه گرفته اند. بدین ترتیب اوفرصتی یافت تا آکهی درگذشت خود را درروزنامه بخواند وازنظردیگران دربارۀ خود آگاه شود. همانگونه که می دانید، آلفرد نوبل پیش ازآنکه بنیاد جایزۀ نوبل را تأ سیس کند دینامیت رااختراع کرده بود. فکرمی کنید او در روزنامه چه مطالبی را دربارۀ خود خواند؟

در خبر درگذشت او، وی را مخترع دینامیت که عامل تخریب و انهدام شمرده می شد معرفی کرده بودند. این اظهار نظر اورا سراسیمه و برافروخته کرد. او انتظار نداشت که پس از مرگش از او به عنوان ویرانگر یاد کنند. از همان لحظه تصمیم گرفت که خود را اصلاح نماید و راهی را درپیش گیرد که علاوه بر جبران گذشته، پس از مرگش هم  از او به نیکی یادشود. به همین منظور او همۀ دوستان و نزدیکان خود را جمع کرد و از آنها خواست تا چیزی را پیدا کنند که نقطۀ مقابل تخریب و ویرانگری باشد. همگی به اتفاق صلح و آشتی را نقطۀ مقابل ویرانگری دانستند. و او با پایه گذاری جایزۀ نوبل به اسطوره ای درتاریخ تبدیل شد.

بد نیست که شما نیز آگهی فوت خود را همانگونه که توقع دارید نوشته شود، بنویسید.

اگر تاکنون رسالت خود را در زندگی تعیین نکرده اید و تنها به اهدافتان می اندیشید بدانید، پس از آنکه به همۀ اهدافتان دست یافتید و به اوج موفقیت رسیدید، از شور و شوق می افتید و به انسان نیمه مرده ای تبدیل می شوید. پول، موفقیت، شهرت و سایر اهداف وسیله هائی هستند که ما را به مقصد نهائی که تکامل انسانی، سلامت و آزاد، خدمت به همنوع و شکرخالق است سوق می دهند.  پیش از هرچیز باید فرق بین هدف و مقصود را بشناسیم   

 هدف چیزی است که به سویش نشانه می رویم و هنگامی که آن را زدیم یعنی دیگر به آن رسیده ایم. اما مقصود، بی نهایتی مستمر و مستقل از زمان است که تنها جهت را نشان می دهد و فقط می توان با آن همسو شد. رسالت را نمی توان تعیین کرد بلکه باید آن را کشف کرد. بنابراین باید در اعماق وجود خود کاوش کنیم و به این سئوال پاسخ دهیم که هدف از آفرینش ما چه بوده و اینک درفرصت باقیمانده قصد ایجاد چه تغییراتی را داریم؟ پس از کشف رسالت خویش آن را درچند سطر بنویسیم.

رسالت نخستین پرۀ گردونۀ کمال است و به اعمال و رفتار ما جهت می دهد و ما را به سوی  

برتریهای فردی هدایت می کند.

موضوع بعد: چگونه رسالت خود را کشف کنیم؟

---------------

 با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد- ترجمۀ محمد رضا آل یاسین با تغییرات لازم