در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

قسمت نهم تمرین

 

قسمت نهم     تمرین

-------------------------------------------------------------------------------------- 

اکنون به ارزشهای خود بیندیشید و ببینید که بیشترین وسیله رضایت و خشنودی شما کدام است و با رعایت چه قواعدی به این ارزشها جامۀ عمل خواهید پوشاند. بیست مورد از ارزشهای خود را تعیین کنید. اگر اجرای آنها به پول نیاز دارد، در برابر آن علامت $ بگذارید و اگر دراجرای آن به همکاری دیگران نیاز دارید علامت( پی) بگذارید. تاریخ آخرین باری را که این ارزشها را بکار گفته اید در مقابل آن بگذارید.

ارزشهائی را که از اهمیت بیشتری برخوردار است انتخاب کنید. برای مثال اگر عشق در برابر درستکاری قرار گیرد، کدام یک برنده می شود؟ اگر تندرستی در برابر موفقیت قرار گیرد چه؟ به این ترتیب رقابت کوچکی را بین تمام ارزشهای مورد علاقۀ خود ایجاد کنید. حال ببینید در دور اول کدام یک را انتخاب می کنید. در این دور، تعداد ارزشهایتان از بیست مورد به ده مورد کاهش می یابد. سپس رقابت دیگری را بین ارزشهای خود ایجاد کنید و آنها را به سه تا پنج ارزش کاهش دهید. باید مطمئن باشید که این ارزشها با رسالت شما در زندگی کاملاً مطابقت دارد. در غیر این صورت، معیارهای شما با رسالتی که بر دوش گرفته اید در تعارض خواهد بود و حاصلی جز تباهی نخواهد داشت.

حال ارزشهای باقیمانده را به گردونۀ کمال خود منتقل کنید تا نیروی مورد نیاز آن برای حرکت به کمال فردی تأمین شود.

موضوع بعد: راه میانبر به سوی کمال فردی

 --------------------------------------------

      با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

قسمت هشتم تفسیر ارزشها

 

  قسمت هشتم             تفسیر ارزشها

--------------------------------------------------------------------------  

آنتونی رابینز در سمینار دیدار با سرنوشت، این هدف را دنبال می کرد که شرکت کنندگان را به تجدید نظر در ارزشهایشان وادار کند. تا بتوانند مطالب غلطی را که از گذشته در ذهنشان جای گرفته است تغییر دهند و با نظمی خاص، نظام اعتقادی و ارزشی خود را باز سازی کنند.

او می گفت، برخی از مردم، برای دسترسی به ارزشهای غائی خود در زندگی، از قواعد دشواری پیروی می کنند. او از یکی از شرکت کنندگان که شادمانی در ردیف اول ارزشهایش بود پرسید، (تحت چه شرایطی احساس شادی می کند؟) او هم در حالی که فهرست بلند بالائی را نشان می داد گفت، ( هرزمانی که به این اهداف برسم و بتوانم درآمدم را به صد و پنجاه هزار دلار در سال برسانم احساس شادی می کنم.) رابینز گفت، ( بی جهت نیست که چنین احساسی داری، زیرا چنان شرایط سنگینی برای رسیدن به شادی در نظر گرفته ای که عملاً دستیابی به آن برایت غیر ممکن است. چرا تعریف ساده تری از خوشحالی نداری؟ مثلاً هرروز صبح که از خواب بیدار می شوی به خود بگوئی، به خاطر این که نفس می کشم، حتماً روز خوبی را در پیش دارم.)

ما بر حسب قواعد خاصی که برای خود وضع کرده ایم، یک ارزش را تعریف می کنیم، آن را تعبیر و تفسیر می نمائیم و نسبت به آن واکنش نشان می دهیم.

دکتر بلانکار می گوید، از نظر من، ارزش عشق و محبت، برپایه های زیر استوار است:

1- هنگامی که احساس کنم خود و دیگران را دوست دارم.

2- هنگامی که قلبم از عشق لبریز باشد و گرمای آن را حس کنم.

3- مادامی که بتوانم، عشق و محبت دیگران را به سوی خودم جلب نمایم.

او تندرستی را هم به این شکل تعریف می کند:

1- مادام که با تن خود با عشق و احترام رفتار کنم.

2- مادام که از ورزش روزانه غافل نشوم.

هوش و تدبیر هم یکی از ارزشها من است و زمانی از خود خشنودم که پیش از دست زدن به هر کاری، جوانب گوناگون آن را بررسی کنم.

موضوع بعد: تمرین

----------------------------------------------------------------------------------------------- 

    با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم

 

قسمت هفتم سلسله مراتب ارزشها

 

قسمت هفتم

 

سلسله مراتب ارزشها - ( نقش ارزشها در موفقیت شرکتها)

 

این موضوع از این جهت حائز اهمیت است که ما با مطالعۀ نقش ارزشها در موفقیت شرکتها، می توانیم این نقش را در زندگی روزمرۀ خود تسرّی دهیم و از دستاوردهای آن بهره مند شویم.

مایکل اوکانر، بیش از بیست سال است که به مطالعۀ ارزشهای انسانی مشغول است. او در تحقیقاتش این واقعیت را آشکار می سازد که بسیاری از کارشناسان، هنگام ارزیابی عملکرد شرکتها، نتایج کار آنها را مورد توجه قرار می دهند، آنگاه به شیوه های اعمال مدیریتشان می پردازند. در صورتیکه می بایستی پس از بررسی ارزشها و اعتقادات مدیران، پایبندی آنان را به معیارهایشان مورد بررسی قرار داد.

مایکل اوکانر، با این دیدگاه، کار بسیار ارزنده ای را در ارزیابی دو شرکت به نامهای، شرکت مخابرات استاندارد شمال و نمایندگی شرکت کاترپیلار در تکزاس انجام داد. او در ابتداء از این دو شرکت خواست تا مقصود نهائی یا رسالت خود را در چند سطر معرفی کنند. سپس ارزشها و معیارهای خود را فهرست وار بنویسند.

معیارهای مورد نظر شرکت مخابراتی استاندارد شمال به این ترتیب بود:

1- رسیدگی به کارهای ارباب رجوع در اسرع وقت

2- رعایت اصول اخلاقی

3- سود آوری

معیارهای  شرکت کاترپیلار هم به ترتیب زیر بود:

1- رعایت اصول اخلاقی

2- فعالیت و تحرک

3- تعهد و وفاداری

4- موفقیت

5- برتری طلبی

سپس مایکل از این دو شرکت خواست که ارزشها را به ترتیب اهمیت مرتب کنند.

تعیین اولویت و ترتیب ارزشها از اهمیت خاصی برخوردار است. دو نفر یا دو سازمان ممکن است معیارهای یکسان داشته باشند، اما ترتیب اهمیت معیارهایشان متفاوت باشد. از این رو در برابر یک رویداد، تصمیمات مختلفی می گیرند. با اولویت قائل شدن برای ارزشها، در می یابید که چرا گاهی تصمیم گیری برایتان دشوار است.

شرکتهائی که فقط به سود خود می اندیشند، معمولاً برای ارزشهای خود اولویتی نمی شناسند. بلکه تنها یک وزش باد مساعد است که اهمیت آنها را برایشان روشن می کند. به بیان دیگر، آنها بر حسب اوضاع و احوال روز، برای ارزشهای خود اولویت قائلند. اما مدیران مجرب و کارآمد تنها به منافع خویش نمی اندیشند، بلکه به انسانها، اعم از زیر دستان و ابواب جمعی خود یا مشتریان بهاء می دهند و به کیفیت کالاهایشان و ارائۀ صحیح خدماتشان بیش از حد تأکید دارند. آنها معیارهایشان را بر حسب  اهمیت مرتب کرده و با احساس تعهد کامل از آنها پیروی می کنند.

شرکتهای مذکور، ارزشهایشان را به ترتیب اهمیت از بالا به پائین، بدین شرح مرتب کردند:

 

شرکت مخابرات استاندارد شمال

1- رعایت اصول اخلاقی  2- رسیدگی به کار ارباب رجوع  3- سود آوری

 

شرکت کاترپیلار

1- رعایت اصول اخلاقی  2- موفقیت  3- برتری طلبی  4- تحرک  5- وفاداری و تعهد

 

مایکل معتقد بود که تعداد این موارد نباید از سه مورد کمتر و از پنج مورد بیشتر باشد. او معتقد است تنها زمانی می توان معیارها را کانون توجه قرار داد که تعدادشان محدود باشد.

موضوع بعد: تفسیر ارزشها 

-----------------------------------------------------

     با استفاده از کتاب سیری درکمال فردی- نوشتۀ دکتر کنت بلانکارد با تغییرات لازم