در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

جمله های تاکیدی (1)

قسمت چهاردهم              جمله های تاکیدی (1)

جمله های تاکیدی جمله هایی هستند که به کمک آن ها می توانیم ضمیر باطن خود را از چیزهایی که نمی خواهیم پاک کنیم و با برنامه ریزی درست،چیزهایی را که می خواهیم درآینده برایمان اتقاق بیفتد وارد آن نماییم

فرض کن یک دستگاه کامپیوتر داری که اطلاعاتش قدیمی و غیرقابل استفاده شده.حالا می خواهی آن اطلاعات را پاک کنی و به جای آن اطلاعات روز و جدید را جایگزین نمایی.عبارت های تاکیدی هم همین نقش را بازی می کنندو باور تو را نسبت به خودت و محیط اطرافت تغییر می دهند. این تغییرات بستگی به تعریفی دارد که ما از خودمان می کنیم.اگر خودت را درقالب یک فرد موفق- خوش شانس- با هوش و کارآمد ببینی و تعریف کنی،عبارتهای تاکیدی،کارایی زیادی برایت خواهدداشت.اما اگرزیباترین جمله های تاکیدی را به کار ببری ولی آنها را باور نداشته باشی و خودت را با تعریفی که از گذشته از خودت داشته ای مقایسه کنی ثمری حاصل نمی شود.

مثلا"اگر بگویی( من بدنی سرحال و خوش فرم دارم.) بعد به آینه نگاه کنی و بگویی، (من با این شکم گنده نمی توانم سرحال و خوش فرم باشم.) این نوع نگرش اثرات جمله تاکیدی را خنثی می کند،زیرا تو آن احساس واقعی را برای داشتن بدنی سر حال و خوش فرم  درخودت به وجود نیاورده ای.هنوز بر این باوری که داشتن بدنی سرحال و خوش فرم دست نیافتنی است.

هربار که عبارتی تاکیدی را بر زبان می آوری،بر اساس احساسی که به تو دست می دهد برایت واکنش نشان می دهد.

بعضی افراد نمی توانند باورکنند که با تکراریک عبارت تاکیدی،می شود ضمیر باطن را تغییر داد و به خواسته خود رسید،به همین سبب اگر آنها جمله تاکیدی را به شکل سوم شخص بیان کنند،بیشتر آن را باورمی کنند.

در اینجا جمله های تاکیدی را به دو بخش تقسیم می کنم: 1- جمله تاکیدی سوم شخص. 2- جمله تاکیدی اول شخص.

مثال برای عبارتهای تاکیدی سوم شخص:

اول این پرسش را مطرح کن.آیا در دنیا کسی وجود دارد که خواسته هایش مثل من باشد و به آنها رسیده باشد؟ مثلا"،کسی هست که بتواند پول پس انداز کند؟ جواب: وقتی دقت میکنی ،می بینی بله، عده زیادی هر روز در دنیا پول پس انداز می کنند.

1- هر روز میلیونها نفر در دنیا،میلیاردها تومان پول پس انداز می کنند.(تو هم می توانی یکی از آنها باشی.)

  آیا امروز کسی در دنیا چک دریافت می کند؟ جواب: 2- امروز هزاران نفر در دنیا چک دریافت می کنند. (من هم می توانم یکی از آنها باشم.)

آیا امروز در دنیا کسی هست که پول یا جایزه ی دیگری برنده شده باشد؟ جواب:

3- امروز هزاران نفر در دنیا پول و جایزه برنده می شوند.(من هم می توانم یکی از آنها باشم.)......... این جملات باید مرتب تکرار شوند.

وقتی در باره ی موضوع مشخصی پرسشی را مطرح می کنی که جزو آرزوهایت است و می بینی عده ی زیادی در دنیا هستند که به این آرزوها رسیده اند،هیچ دلیلی ندارد که تو به آن خواسته نرسی. وقتی به این روش توانستی به خودت بقبولانی که تو هم می توانی جزو یکی از آن میلیونها نفر باشی که به خواسته خود رسیده اند،کم کم شروع به برچیدن حصارهایی می کنی که به دور ذهنت کشیده ای و این پیام را هم به ضمیر باطنت  منتقل می کنی که، بله من شایسته هستم.

 وقتی این مرحله را پشت سرگذاشتی زمان آن می رسد که عبارتهای تاکیدی را به این شکل تمرین کنی تا انرژیت را افزایش دهد.

تصمیم گرفته ام..........

دوست دارم بدانم ...........

خیلی هیجان زده می شوم..............

حالا برای آشنایی شما، جمله اول را من تکمیل می کنم. بقیه جمله ها و جمله هایی از این قبیل را خودت می توانی بنویسی و مرتب کنی.

مثلا: ( تصمیم گرفته ام تا آخر سال یکصد میلیون تومان درآمد داشته باشم.)

بقیه را خودت تکمیل کن.

جملات تاکیدی اول شخص را در قسمت بعد خواهم گفت.

روزی دوستی که به او قانون جذب را یاد داده بودم به من مراجعه کرد. او قبلا چند تمرین را با موفقیت انجام داده بود و به نتیجه رسیده بود. به او گفتم دوست داری به همین روش مبلغی پول بدست بیاوری؟ گفت بله. گفتم: پس مبلغی را مشخص کن. گفت، اگر بتوانم دو میلیون تومان پول بدست بیاورم خیلی از مشکلاتم حل می شود. گفتم، پس از همین حالا تجسم کن که به غیر از حقوق ماهیانه ات مبلغ دو میلیون تومان به تو رسیده است و از همین الان برای آن برنامه ریزی کن. تجسم کن که پولها به دستت رسیده و در حال شمارش آنها هستی و هر قسمت آنرا برای انجان کاری کنار می گذاری. فقط یادت باشد که هیچ شک و تردیدی به خودت راه ندهی. اصلا فکر نکن که این پول چگونه به دستت خواهد رسید.

چون او را می شناختم، می دانستم قدرت تجسم و باور خیلی قوی دارد. چند روزی گذشت و من دیگر چیزی از او نپرسیدم. یک روز به او گفتم آیا به تجسم کردن ادامه می دهی؟ با خوشحالی گفت پول رسید. دستش را درجیبش کرد و چند برگ چک پول به من نشان داد و گفت، یک ساعت پیش یکنفر آمد و دو میلیون تومان به من داد. گفتم: به چه مناسبتی؟ گفت چند سال بود که من این پول را از او طلب داشتم. هرچه می گفتم اعتنا نمی کرد. من هم قید این پول را زده بودم چون به نظر می رسید نمی خواهد آنرا پس بدهد. یک ساعت پیش بدون اینکه من از قبل چیزی به او گفته باشم پیش من آمد و این پولها را به من داد.

ادامه دارد.....

خودت را امتحان کن

قسمت سیزدهم         خودت را امتحان کن

گفتیم که فرستادن ارتعاشات مثبت،راه را برای رسیدن به خواسته هایت هموار می کند.برای اینکه حالات مثبت را با دیگر حالات مقایسه کنیم مثالی می زنم.این حالتها را با هم مقایسه کن.

1- حالت سر خوشی - این حالت زمانی به تو دست می دهد که در بالاترین سطح انرژی مثبت قرار بگیری.مثلا" احساس می کنی که با یک اتومبیل شیک و عالی در بزرگراه به سوی مقصدت در حرکتی و از رسیدن به مقصد اطمینان کامل داری چون همه چیز بر وفق مراد است و هیچ مانعی هم بر سر راهت وجود ندارد.

2 – حالت آزردگی – این حالت وقتی به وجود می آید که انسان در حالت بلاتکلیفی است و نمی داند چه می خواهد. گاهی افکار مثبت به ذهنش می آید و زمانی هم با افکار منفی،دچار یاس و نا امیدی می شود.این حالت مانند این است که سوار اتومبیل نیمه مستعملی شده ای و در جاده ای باریک و پر از ترافیک رانندگی می کنی.در این شرایط،تا می خواهی سرعتت را به حد مطلوب برسانی،ماشین های دیگر مانع تو می شوند و ناچاری ترمز کنی.

3 – حالت فراتر از آزردگی – این حالت زمانی پدید می آید که در یاس و نا امیدی کامل هستی و هیچ امیدی به بهبود شرایط موجود نداری.این حالت بیانگر زمانی است که شخص در اوج ارسال ارتعاشات منفی است.مانند ماشین فرسوده ای که بدون ایمنی و سوخت کافی، در حال حرکت در جاده ای پر از سنگلاخ است و هر لحظه این امکان وجود دارد که یا نقص فنی پیدا کند، یا سوختش تمام شود و یا پنچر شود. در صورت بروز هر یک از حالات، این اتومبیل به زودی از حرکت باز می ماند و دیگر قادر به ادامه ی راه نخواهد بود.

حالا با توجه به این مثال، تو باید ببینی در کدام گروه جا می گیری.نا گفته نماند حتی کسانی هم که در گوه 3 قرار میگیرند نباید نا امید شوند چون به روشهایی که گفته شد یا از این پس گفته می شود اگر با دقت و پشتکار عمل شود، می تواند هرکسی را از آن وضع نجات دهد و به گروه اول برساند. باید تصمیم قاطع بگیری و باور کنی که این کار شدنی است.

در اینجا، جدولی را طراحی کرده ام که به تو کمک می کند تا یک ارزیابی مشخصی از کارهای روزانه ات داشته باشی.به خودت نمره بدهی و در آخر هفته ببینی در چه موقعیتی قرار داری ودر کدام بخش نیاز به تمرین و توجه بیشتر داری؟

در این جدول، نمره ها بین 0 تا 3 در نظر گرفته شده به این ترتیب که نمره 3 برای فعالیت خیلی خوب – 2 برای فعالیت خوب – 1 برای فعالیت متوسط و 0 برای عدم فعالیت در نظر گرفته شده.

نوع خواسته      شنبه 1/9   یکشنبه 2/9  دوشنبه 3/9  ...........  جمعه 7/9     جمع کل

 

پول فراوان           3                 3              3         ...........        3             21   

  روابط عالی       3                 2              2        ...........         1             17

............             "                "               "         "       "          "               "

برای  به دست آوردن نتیجه بهتر، سعی کن اول خواسته های زیادی را در آن ننویسی تا بتوانی در طول روز ،برای هرکدام انرژی مثبت بیشتری بفرستی.

دوم اینکه سعی کن از خواسته های آسان که با باورهایت همخوانی دارد شروع کن.معمولا" این خواسته ها چون زود عملی می شوند احساس خوبی به تو می دهند و باور می کنی بقیه خواسته هایت هم به همین روش قابل دستیابی هستند.

درپایان هفته با نمره روز جمعه،اگر جمع نمراتت برای هر خواسته از 18بالاتر بود عملکردت در مورد آن خواسته عالی بوده.اگر بین 18- 15 بود خوب و اگر بین 15- 12 بود متوسط و اگر کمتر از 12 بود غیر قابل قبول می باشد.

اگر خواسته کوچکی را مطرح کردی و به آن رسیدی،نمره آن روز را به جای 3 باید 20 بگذاری و نتیجه در پایان هفته به جای خیلی خوب، فوق العاده است.تلاش کن همیشه فوق العاده باشی.

تمام خواسته هایی را که به دست می آوری در یک دفترچه یادداشت کن و هر چند روز یکبار آنها را بخوان تا انرژی بیشتری پیدا کنی.

دوستی می گفت،مدت دو سال بود شرایط زندگیم بسیار بد بود.طوری که بعد از سالها تجارت،کارگر ساختمان شده بودم.زن و بچه ام در شهرستان زندگی می کردند و درآمدم به قدری کم بود که به سختی می توانستم مبلغی را برای خرج زندگی آنها بفرستم.در این زمان با قانون جذب آشنا شدم و چند کتاب هم در این زمینه خواندم ولی هیچ اتفاق چشمگیری در زندگیم رخ نداد.پسرم برای انجام کاری به تهران آمده بود و دیگر نمی توانست به منزل برگردد چون حتی نمی توانستم کرایه برگشت او را تهیه کنم.تمام داراییم چند بلیت اتوبوس خط واحد بود و یک اسکناس دویست تومانی.

در این موقع یکی از دوستان قدیمی به من زنگ زد و گفت که می خواهد مرا ببیند. با این که هیچ تمایلی به این کار نداشتم ولی اجبارا"پذیرفتم.بعد از ظهر با اتوبوس به دیدن او رفتم. در راه از شدت ناراحتی با خودم و خدا حرف می زدم.می گفتم،خدایا من چه گناهی کرده ام که باید اینطور جواب پس بدهم؟آیا همه چیزهایی که در این کتابها نوشته شده دروغ است؟ چرا من الآن نباید صدهزارتومان داشته باشم که بتوانم برای خانواده ام خرجی بفرستم؟ و...

وقتی به مقصد رسیدم احساس آرامش می کردم چون به نظرم می آمد که خدا حرفهایم را شنیده است.به طرف محل قرار حرکت کردم.حدود پنجاه قدم رفته بودم که ناگهان باد ملایمی وزید و در ارتفاع نیم متری زمین،یک برگ تراول چک را دیدم که با باد به طرفم آمد و جلو پایم روی زمین افتاد.اطرافم را نگاه کردم،کسی را ندیدم.چک را برداشتم.( صد هزار تومان.دقیقا" همان مبلغی که آرزو کرده بودم.)به راهم ادامه دادم و به دیدن دوستم رفتم.بعد از احوال پرسی او به من گفت می خواهم تو را برای یک ماموریت کاری به شهرستان بفرستم.گفتم،حاضرم.مقداری در مورد نحوه کار توضیح داد و بعد چهارصد هزارتومان از کیفش درآورد و گفت،این پول هم برای خرج راه و خانواده ات. وقتی مستقر شدی برایت به اندازه کافی پول حواله می کنم.از شادی در پوستم نمی گنجیدم........

آیا این رویداد شبیه یک معجزه نبود؟

ادامه دارد.......

به خواسته هایت انرژی مثبت بده

قسمت دوازدهم            به خواسته هایت انرژی مثبت بده

برای اینکه ارزیابی درستیاز خواسته هایت داشته باشی،چند بار آنها را بخوان و سپس ببین چه احساسی به تو دست می دهد.اگر احساس خوشحالی و سر زندگی داری،بدان که خواسته هایت را درست انتخاب کرده ای ولی اگر چنین احساسی نداشتی،خواسته هایت را عوض کن و آنها را دوباره بنویس تا زمانی که با خواندن آنها احساس خوبی در تو ایجاد شود.

با پایان این کار(یعنی شناسایی خواسته هایت)دومین مرحله جذب آگاهانه را با موفقیت طی کرده ای.(مرحله اول استفاده از کلمات مثبت در گفتار بود.) حالا آمادگی داری که وارد مرحله سوم،یعنی بالا بردن ارتعاشات بشوی.

بالا بردن ارتعاشات صرفا"به این معناست که در طول روز ،از احساس و حال و هوای خوبی برخوردار باشی.

مثال:ممکن است یکی از خواسته هایت این باشد که خانه شخصی داشته باشی.وقتی به این خواسته فکر می کنی باید چنان آن را باورکنی که حتی ،جای وسایل خانه را هم از قبل در ذهنت مشخص کرده باشی و خودت را برای نقل مکان به آنجا آماده کنی و کاری به این نداشته باشی که این خواسته ات چگونه وازچه راهی و توسط چه افرادی برآورده می شود.داشتن این ذهنیت،تو را به بالاترین درجه ارتعاشات مثبت می رساند و به زودی خواسته ات پدیدار می شود،ولی اگر بخواهی حساب کنی که من به اندازه کافی پس انداز ندارم- درآمدم هم کفاف زندگیم را نمی دهد- کسی هم نیست که برای خرید خانه کمکم کند، پس من هیچوقت صاحب خانه نمی شوم.اینها همه خیالهای باطل است و.......

اگر با این طرز تفکر بخواهی پیش بروی،دوباره به ارتعاشات منفی بازگشته ای.با این دیدگاه نه تنها چیزی به دست نمی آوری،بلکه همان هایی را هم که داری به تدریج از دست می دهی.

مثالی ساده بگویم.آیا تا به حال اتفاق افتاده که احساس تشنگی کنی ولی حوصله نداشته باشی بروی آب بخوری؟ در چنین باز اتفاق افتاده که کسی با لیوان آب به طرفت آمده و وقتی آب را میگیری مصطلح است که می گویند:ای کاش به جای آب از خدا چیز دیگری خواسته بودم.تو در این حالت به طور ناخواسته،ارتعاشاتی را برای به دست آوردن آب فرستاده ای وچون یک لیوان آب برایت ارزش چندانی نداشته،اصلا"به این موضوع فکر هم نکردی که ممکن است به دست آوردن یک لیوان آب دشوار باشد   

چون تردید در اینجا هیچ نقشی در ذهنت ندارد،ضمیر باطن با توجه به اطلاعات ذخیره شده خود در باره خواسته هایت به این نتیجه می رسد که به دست آوردن یک لیوان آب آسان است و با این حکم وارد عمل می شود و راه رسیدن تو را به یک لیوان آب برایت فراهم می کند.

حالا فرض کن در بیابان یا جایی قرار داری که از قبل به تو گفته شده،در چنین جاهایی اصلا" آب گیر نمی آید و انسان از تشنگی تلف می شود.ضمیرباطنت هم بر اساس همان اطلاعات تو را به جایی می برد که آب پیدا نکنی.حتی اگر چشمه آبی هم در آن نزدیکی باشد آنرا سراب می بینی ودر جهت مخالف می روی.

چند سال پیش در زمان خدمت وظیفه،برای یک ماموریت نظامی به یکی از جزایر خلیج فارس رفتیم.چون آن جزیره غیر مسکونی بود ما ناچار بودیم همه مایحتاج خودمان را با خود ببریم.بالاخره به جزیره رسیدیم و می دانستیم تا یک ماه آینده کسی به ما سرنخواهد زد.  کم کم از روز بیستم مایحتاجی که برده بودیم رو به اتمام گذاشت و اولین چیزی که تمام شد سیگاربود. پرسنل سیگاری از این موضوع کلافه بودند و در به در به دنبال ته سیگارهای خود می گشتند تا شاید چیزی در آنها باقی مانده باشد ولی چیز قابل توجهی پیدا نشد.یکی از سربازها به ساحل رفت و مقداری از توتون سیگارهایی را که قاچاقچی ها در هنگام تعقیب به آب ریخته بودند با خود آورد.بعد چیزی شبیه پیپ درست کرد و شروع به کشیدن کرد.به بقیه هم تعارف کرد ولی این کار نتوانست جای سیگاررا بگیرد و انگیزه به دست آوردن سیگار هنوز به قوت خود باقی بود.دو سه روز به این منوال گذشت تا اینکه دریا طوفانی شد وچون ساحل صخره ای بود ،دیگر امکان جمع کردن توتون هم وجود نداشت واین آخرین راه هم از بین رفت.

بچه ها هم روی صخره بلندی در کنار دریا نشسته بودند و سیگاری ها هم در حسرت اینکه چرا توتون ذخیره نکرده اند با حسرت به امواج نگاه می کردند.در این لحظه ناگاه لنجی از دور پیدا شد که به طرف ساحل می آمد.همه سربازها بلند شدند و به آن نگاه میکردند. بالاخره لنج که از طوفان گریخته بود به ساحل رسید وبا دیدن سربازها برای آنها سیگارو میوه فرستادند.همه از این حادثه متعجب و غرق در شادی شدند.

حال بگویید،آیا این موضوع را می توان با به دنبال آب گشتن در بیابان مقایسه کرد یا خیر؟

دیگر خواسته های ما هم که گاهی غیر ممکن به نظر می رسند از همین قرارند.همه خواسته های ما هم، با داشتن باور قلبی تحقق پیدا میکنند.

ادامه دارد.......