در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

دگرگونی (1)

قسمت بیست و نهم       دگرگونی (1)

دگرگونی به این مفهوم است که ما بتوانیم فراسوی جسم خود زندگی کنیم.جسم ما از دو بخش مادّی و معنوی تشکیل یافته.بخش مادّیِ جسم، اندامهای قابل مشاهده است که مشتمل بر دست و سر وپا و اندامهای داخلی بدن که خصوصیات زیستی انسان را در بر می گیرد.از سوی دیگر می توان دریافت که حیات یک انسان،با این اندامها که با سایر حیوانات مشترک است پایان نمی یابد و در ورای این جسمِ فانی،بُعدِ واقعی و منحصر به فردِ وجود،که قابل دیدن،لمس کردن و بوییدن نیست قرار دارد.در حقیقت،بخش عمدهء وجودی هر فرد،شکل معنوی آنست.( و شکل مادّی،بخش کوچکی از آن را تشکیل می دهد.) این بخش را،ذهن،احساس؛اندیشه یا هشیاری برتر نامیده اند.تمام هشیاری و خرد لایتناهی انسان در این بُعد متمرکز است.

جسم انسان تابع حیات ماّدی بوده و همواره در حال دگرگونی است و این دگرگونی،از ابتداء خلقت تا پایانِ زندگیِ مادی متوقف نمی شود.انسان به دنیا می آید- رشد می کند- تکامل می یابد – سلولهای کهنه جای خود را با سلّولهای جدید می دهند- اندامها فرسوده می شوند تا حیات مادی، شکل بگیرد.امّا (خودِ) راستینِ فرد،ثابت و پا برجا باقی می ماند.

به مجرد این که از قوانین روح آگاه شوید و از آنها پیروی کنید،از این توانایی برخوردار می شوید که از دروازه دگرگونی بگذرید و به (منِ) واقعی خود بپیوندید.(این مطلب در قسمت من کیستم؟توضیح داده شده) در حقیقت،ابداع هر فرآورده جدید،تبلور یک اندیشه و نگرش تازه است که از بخش معنوی انسان سرچشمه می گیرد.فردی که از جسمِ مادّی خودعبور می کند،نهایت این تغییر و تحول را متبلور می سازد.

هرگاه فقط در جسم خود ساکن شوید،سدّی بر سر راهِ پیشرفت و گشایش افق روحی و فکری خود بوجود خواهید آورد.چند لحظه به محدودیتهای جسمِ خود بیندیشید.این موانع، مرزهایی هستند که پیامهایی را به ما دیکته می کنند.برای نمونه،شما می توانید مسافت محدودی را بدوید یا مقدار معینی وزنه بلند کنید.حال آنکه در قلمرو اندیشه و الهام و مکاشفه،محدودیت معنا ندارد.شما می توانید از طریق فکر و اندیشه مطلق،بر بالهای خیال بنشینید،به هر جا که می خواهید بروید و به دلخواه هر چیزی را تجربه کنید.شما می توانید با توسل به تمرینهای ذهنی و عملی،بر تمام تنگناها و موانع ومحدودیتهای زندگی مادی خویش چیره شوید و سر انجام به (خودِ) راستین و ذهنِ کیهانی که در باطنِ شما آرمیده است متصل شوید.

در مقام و موقعیت این دگرگونی،معجزه پس از معجزه خواهد آمد و شگفتیها لحظه ای باز نخواهد ایستاد.هرگاه این اندیشه باطل را از سر به در کنیم که (ماجسمی هستیم که یک روح در آن حلول کرده است.) و در یابیم که(ما روحی هستیم که با توسل به این جسم،مدّتی سفری را آغاز می کنیم و به پایان می رسانیم.) زندگیمان از هر محدودیت و تنگنایی رها خواهد شد.گویی،پرده ای از جلو چشمانمان برداشته می شود.آنگاه،خرد و فرزانگی برتر،فرمان زندگیتان را به دست می گیرد و شما را به سر منزل مقصود می رساند.

وقتی از قالب جسم عبور می کنید،از هشیاری و آگاهی شفابخش برخوردار می شوید و این فضا همواره به شما احساس شفا- آرامش و آسایش می بخشد.به طور خودکار،برعادتهای مخرب چیره می شوید و حس قدردانی از دستاوردهایی که کسب کرده اید،عادتهای تازه و نیکو را در وجودتان تقویت می کند.....

با استفاده از کتاب:باور کنید تا ببینید.نوشته: دکتر  وین دایر

کانون زندگی

قسمت بیست و هشتم      کانون زندگی
بیش از نود در صد از حیات شخص،در کانون ضمیر وی قرار دارد و اگر کسی نتواند از این نیروی بیکران و عظیم استفاده کند،در حقارت وضعف و فقر عمری را به سر خواهد برد.
روشهای ضمیر باطنِ شخص،همواره به سوی زندگی گرایش دارد و فعال می باشد.ضمیر،جسم و جان را می سازد و پشتوانهء تمام وظایف حیاتی آن می گردد.
ضمیر،همواره از رابطهء تنگاتنگی با زندگی برخوردار است و هوش و درایت لایزال و لایتناهی او وگرایشهایش،همواره در راستای زندگی قرار می گیرد.آرمانهای والا و الهامات برای زندگی بهتر و مرفه، از ضمیر شرچشمه می گیرد.اعتقادات راسخی که در وجود شماست وقدرت مخالفت با آن را ندارید،همان چیزی است که در طول زمان،در ضمیر باطن شما جا گرفته اند.ضمیر باطن،زبان خاص خود را دارد و با شهود و تداعی معانی شما را مجاب می سازد و دائم ترغیب می کند که به پیش بروید و ترس و هراس را از خود دور کنید و به فکر آیندهء خود باشید تا به قلّه های افتخار برسید.احساس دوست داشتن
و در مصیبتها به دیگران یاری رساندن با تلقین ضمیر صورت می گیرد.
تمام هنرمندان و افراد برجسته، با الهام از ضمیر خود،آثار جاودانی را از خود به یادگار گذاشته اند.
سیستم نخاع،اندام واره ی ضمیر آگاه است و سیستم سمپاتیک به ضمیر باطن مربوط می گردد.شخص به وسیله حواس پنجگانه،ادراکات خود را دریافت می کند ودستگاه عصبِ غیر ارادی،وظایف حیاتی بدن را به طور خودکار ،تعیین و مشخص می کند.
رابط متقابل جسم و روح به این ترتیب مشخص می گردد که اگر مطلبی را به ضمیر آگاه خود بسپارید،این امر موجب ارتعاش در دستگاه اعصاب ارادی خواهد شد که همین سیستم متقابلاٌ جریان مشابهی را در دستگاه اعصاب غیر ارادی ایجاد خواهد کرد و این همان جریانی است که ایدهء مزبور رابه اعماق ضمیر یا عنصر خلّاق نفس منتقل می سازد.به این ترتیب است که افکار شخص به صورت حقایق در می آیند. هر فکری که توسط ضمیر آگاه شخص،گرفته و به عنوان یک حقیقت مورد پذیرش قرار می گیرد به وسیله مغز به سیستم ارادی فرستاده می شود تا در آنجا قالب گیری شده و به موقع،صورت واقعیت پیدا کند
ودر ذهن آشکار شود.
بسیاری عقیده دارندکه اگر خود شخص،مراقب خودش نباشد هوش در این مرحله دخالت می کند، ولی ضمیرآگاه به طور دائم با پنج حواس خود با ظواهر زندگی در تماس است و همین تماس،اعتقادات و القائات نادرست و اشتباهات و ترسها و عقاید سست و غلط را که از اطراف می گیرد در خود ایجاد می کند و به ضمیر می فرستد.هنگامی که ترسها و اعتقادات بی پایه به همراه افکار منفی در شرایط روانی و عاطفی خاص بر ضمیر نقش بستند،این ضمیر چاره ای جز این ندارد که خود را با اطلاعاتی که دریافت کرده هماهنگ کند و آنها را بپذیرد.
هرکس مجموعهء کاملی از افکار خویش است.پس بهتر است که افکار ناسالم و منفی را از خود دور کنیم.ما برای دور کردن افکار منفی،نیاز به جایگزین داریم و آن، چیزی جز افکار سازنده و مثبت نیست.
پس،خیر و خوشی را به دل راه دهیم تا بدی ها،از درِ دیگر خارج و ناپدید شوند.



با استفاده از کتاب قدرت فکر- اثر دکتر ژوزف مورفی- با پاره ای تغییرات

خلاصهِ مطالبِ قبل

 

خلاصهء مطالبِ قبل

 • قانون جذب بزرگترین قانون زندگی بشر است. این قانون، قانون طبیعت است

 طبق قانون جذب ،همه چیز مشابه خود را جذب می کند.پس موقعی که ما ،در باره چیزی مرتب فکر می کنیم،آن را به سوی خود جذب خواهیم کرد. •

 هر فکر دارای یک فرکانس است.وقتی به چیزی فکر می کنید،امواجی را به سوی کائنات می فرستید که به صورت خود کار ومانند آهنربا،فرکانسهایی را که با فکر شما یکسان است به سوی خود جذب می کنند  

 فکر،مانند یک گیرنده تلویزیونی وامواجی که از آن صادر می شوند مانند کانالهای تلویزیونی است.پس ما با فکر خود،این کانالها را که ممکن است خوب یا بد باشد انتخاب می کنیم. •

 هر فکری را که امروز در سر داشته باشید، در آینده در زندگیتان ظاهر خواهد شد. •

 در وجود هر فرد گنجینه ای است که کلید آن در قلب وی می باشد. •

 چیزی که حائز اهمیت فراوان است،توانایی ارتباط با قوای ذهنی و آزاد ساختن نیروی آن است. •

 ضمیر باطن هر فرد،قادر است هر مشکلی را حل کند.اگر قبل از خواب به خود تلقین کنید که فردا صبح می خواهید در ساعت معینی از خواب بیدارشوید،او این کار را در نهایت شگفتی برایتان انجام می دهد. •

 هیچ چیز نمی تواند وارد زندگی شما شود مگر اینکه در زمان دور یا نزدیک به آن فکر کرده باشید. •

 اندیشه هر فرد علت است و موقعیتهایی که برای او پیش می آیند ،معلول. •

 غیر ممکن است که کسی احساس بدی داشته باشد ولی افکارش مثبت باشند. •

 داشتنِ احساس خوب مانند چراغ سبزی است که به ما می گوید ،اکنون در راه درست و مثبت قرار داریم. •

 هرگز از کلمات ندارم- نمی شود- نمی توانم- ممکن نیست و......استفاده نکنید زیرا ضمیر باطن شما این پیامها را ضبط می کند و تا آخر عمر،نتایجش را برایتان آشکار می نماید. •

 افکار منفی و نا امید کننده را از ذهن خود دور سازید تا بتوانید سر نوشت خود را به دست بگیرید.

   برای دستیابی به خواسته به ضمیر باطن خود ایمان داشته باشید چون قادر است شما را شفا بدهد و سرشار از خوشبختی- امید- خوش بینی و نشاط سازد هایتان،باید آنها را به صورت شفاف به ذهن بیاورید. •

 باید در مورد خواسته خود به این باور برسید که پیشاپیش آن را دریافت کرده اید. •

 از زمانی که خواسته خود را مطرح می کنید تا زمانی که به آن می رسید با شادی و احساس خوب به استقبال آن بروید. •